۱۳۹۰ فروردین ۶, شنبه

نوروز تان پیروز

  




 نوروز شما عزیزان پیروز و سالی خوب و خوش برای تان آرزو میکنم. مدتی است که ننوشته ام و میدانم که گه گاه سر زده اید و من مطلبی نداشتم. اما خوب معنایش این نیست که به فکر شماها نباشم. تقریبا میشود گفت که کمتر روزی هست که به یاد ایران و شما عزیزان نباشم. در خارج کشور همه ایرانیان اینچنین هستند.

 دیروز با ایران صحبت میکردم و میگفتند که شکوفه ها در آمده و هوا خوب شده است. اینجا اما درست یکماهی از ایران عقب تر است. مثلا شکوفه های گیلاس بین سه هفته تا یک ماه پس از  ایران در می آید. بدین ترتیب حتا تابستان نیز یکماه عقب تر میرسد و این بدین معناست که ما هرگز ماهی مانند تیر و مرداد نداریم چرا که هوا به سوی سردی میرود. ولی در طی همین سه چهار ماه تابستان هوای بسیار مطبوع و خوبی است و زندگی در سوئد را لذت بخش میکند.

در اینجا نیز مردم به دید و بازدید عید میروند. شب عید چند جشن در شهر گوتمبرگ برقرار بود و در یکی از آنها خواننده قدیمی ایرج مهدیان حضور داشت که ما به این جشن رفتیم. ایراج مهدیان گویا بچه نیشابور است. از اتفاقات جالب اینکه مدیر مدرسه ای که ایرج مهدیان در آن تحصیل میکرد پدر یکی از دوستان ما بود و اینها یکدیگر را پس از سالها دیدند. شاید فکر کنید که خوب مدیر مدرسه ای که صدها و بلکه هزاران بچه در مدرسه اش در طی سالها درس خوانده اند از کجا این یک شاگرد را بیاد دارد. قضیه از این قرار بوده که برای یکی از معلمین ورزش که خودش هم ورزشکار بوده اتفاق ناگواری روی میدهد بطوری که کارش به صندلی چرخدار میکشد و مدیر و معلمان مدرسه تصمیم میگیرند که برای این معلم پولی جمع بکنند و برای این کار ایرج مهدیان 17 ساله که صدای خوشی داشته را می آورند و یک ارکستر و دبیرستانهای دخترانه و پسرانه و جشن برقرار میشود. ایرج مهدیان در آن فضای بسته نیشابور که برای دخترها نیز میخوانده میشود بت دخترها و یکی از دخترها غش میکند که او را به بیمارستان میبرند. در بیمارستان هم میگوید تا ایرج به اینجا نیاید و برای من آواز نخواند من از تخت پایین نمی آیم. خلاصه ایرج را می آورند او آنجا یکی دو آهنگ برای دخترک میخواند و دست نوازشی به سر او میکشد و دخترک را راهی میکنند. این هم از قضیه آشنایی مدیر مدرسه و ایرج مهدیان.

به امید دیدار با شما عزیزان در عید سال آینده 

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

به اندازه یک استکان چای



 
سلام... حال و احوال. امید که برقرار و با نشاط باشید. هرچند این دوزخ فروشان روی زمین تحمل یک سلام و علیک و خوش و بش ما را نیز ندارند و حال ما را می گیرند. البته دلیل ننوشتن مطلب در این روزها فیلترینگ و ضعف اینترنت در ایران و بحران سیاسی و این حرفها نبوده بلکه بسیار گرفتارم و نمیرسم. اما بهرحال دلم پیش شما عزیزان هست.

هوای سوئد امسال بسیار سرد بود و هنوز ته مانده برفها روی زمین هست. در دوسال گذشته سوئد سرد بود برعکس سابق که برف بیش از یکی دو روز بر زمین نمیماند و آب میشد این بار برف بیشتر ماند. در یکی دوماه گذشته درجه حرارت روز و شب پنچ یا شش درجه زیر صفر بود و اخیرا نزدیک صفر شده. البته ما که زیاد احساس سرما نمی کنیم به این دلیل که باد نمیوزد و لباس مناسب هم کافیست. بسیاری افراد مسن را میتوان در همین هوای آفتابی اما سرد مشاهده کرد که برای پیاده روی بیرون آمده اند. پیاده روی در سوئد یک عادت ملی است. عادتی که ما نیز کم کم داریم به آن عادت میکنیم. البته فقط تابستانها!
خوب .. عرض زیادی نبود غرض از مزاحمت عرض سلامی بود تا بعد که فرصت کافی باشد در خدمت باشیم. فعلا بفرمایید چایی تون سرد نشه.