۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

تابستان از راه میرسد




شاید برای شمایی که در ایران زندگی میکنید تابستان معنا و مفهومی آنچنانکه برای ما دارد نداشته باشد.  اما ما گاهی برای یک چکه خورشید له له میزنیم. امروز جای تان خالی از سر کار بر میگشتم عیال گفت یک آش رشته دبش بار گذشته. خوب خوردن آش رشته هم به تنهایی چندان مزه نمیده. این بود که زنگ زدیم یکی از دوستان که نزدیک ما زندگی میکنند آمدند و زیر آفتاب کمیاب و   دبش بعد از ظهر یک شکم سیر آش رشته خوردیم. بسیار خوشمزه بود و جای تان خالی. اما خوب.. کم کم به عصر که رسید هوا خنک شد و مجبور شدیم بیاییم تو. اما همینقدرش هم مزه داد. خوشا به سعادت تان که تابستانها در حیاط خانه های تان اطراق میکنید و صفایی میکنید. اینجا تابستانها هم بیشتر روزها بارانی یا نیمه بارانی است و یا از شانس بد روزهای آفتابی روزهای کاری هستند.
و اما عکس بالا اگر نوشته روی شکم دختر وسطی را بخوانید و کمی هم اهل ورزش باشید متوجه جریان میشوید که لباس متعلق به هواداران سوئدی است. اما جریان چیست را خودتان باید ته اش را در بیارید.
یک مقدار سرم خلوت تر شده و احتمالا بیشتر بنویسم. این را فعلا دستگرمی داشته باشید تا بعد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید