۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه





 
هرچند قصد نداشتم هرگز در مورد سیاست و اقتصاد در اینجا مطلبی بنویسم اما این قضیه یارانه ها امری است که با زندگی مردم سروکار دارد و مردم ده ما نیز از این قضیه مبرا نیستند.
ده پانزده سالی قبل از انقلاب هیچ «سوبسید» یا «یارانه» ای در ایران وجود نداشت. گوشت و برنج و روغن و همه مایحتاج غذایی در داخل ایران تهیه میشد و در شهرها مردم بزحمت میتوانستند این مواد را تهیه کنند. یعنی روستاهای ایران نه تنها خرج زندگی خود را تامین میکردند بلکه اضافه اش را نیز به شهر صادر میکردند و از این راه یک تعادلی بین شهر و روستا برقرار میشد. کم بودند روستاییانی که بخواهند روستای شان را بخاطر زندگی در شهر رها کنند.  در آمد یک روستایی و یک شهری تقریبا برابر بود. کارمندان دولت بزحمت کرایه خانه و خرج زندگی شان را میدادند. غذاهایی که میخوردند ساده بود از لحاظ کیفیت تفاوت چندانی با روستا نداشت هرچند میتوانست متنوع تر باشد.
تا اینکه قیمت نفت در جهان بالا رفت و بلندپروازی های محمدرضاشاه برای رساندن هرچه سریعتر ایران به کشورهای صنعتی و طراز اول جهان باعث شد که او سیاست اقتصادی تازه ای را در رابطه با مردم ایران در پیش بگیرد. و این سیاست خانمان بر انداز همانا وارد کردن سوبسید در زندگی مردم بود. اتوبوسی که هر مسافرش برای دولت یک تومان خرج بر میداشت را میشد با دو ریال سوار شد. شیر و برنج و گوشت را از کشورهای دیگری که دامداری صنعتی داشتند و در نتیجه تولید گوشت برای شان ارزان تمام میشد ارزان خریده و در داخل میفروختند و بدین ترتیب آسیب مهلکی به دامداری ایران وارد آمد. خوب بخاطر دارم وقتی که برنج آمریکایی به ایران آمد (البته اسمش آمریکایی بود اگرنه از تایلند و آنطرفها می آمد)  برنجهای ایرانی در مغازه بقالی سر کوچه ما در تهران تا یکی دوسال باد کرده بود و خریداری نداشت. خوب بخاطر ندارم قیمت دقیق را اما اینطوری بود تقریبا که قیمت برنج شمال ایران 23/32 ریال و قیمت برنج آمریکایی یک سوم تا نصف آن یعنی سیزده چهارده ریال بود و برنج خوبی هم بود.



 کشاورزان زیادی در شمال ایران بخاک سیاه نشستند. همه ی اینها برای آنکه مردمان وادار شوند ده را رها کنند و برای یافتن کاری به شهر روی بیاورند که نیاز روز افزونی به کارگر صنعتی داشت. شاید اگر این انقلاب رخ نمیداد این سیاست در دراز مدت به نتیجه های خوبی میرسید اما... انقلابی شد و قدرتمداران تازه هم بسیار بسیار به کار کشور داری ناوارد که بماند. بهرحال پس چهل سالی از آن تاریخ ها، این اشتباه در سیاست اقتصادی دارد توسط دولت فعلی از میان برداشته میشود. اگرچه مقداری سخت خواهد شد اما در نهایت به نفع مردم تمام خواهد شد. از بریز و بپاشهای اضافی جلو گیری خواهد شد و مردم صرفه جویی خواهند کرد. بیست سال قبل یک ایرانی اکه از سوئد به ایران میرفت پادشاهی میکرد و حقوق کارگر سوئدی ده برابر یک ایرانی بود. امروز حقوق کارگر سوئدی حد اکثر دو یا سه برابر یک کارگر ایرانی است. هرچند.. نباید نقش نفت و تزریق پولهایی که از نفت به اقتصاد مملکت میشود را فراموش کرد. ایران اگر میخواهد در آینده تن سالم بدر ببرد که مردم از گرسنگی یکدیگر را نخورند باید به جایی برسد که مردم بتوانند بدون نفت هم زندگی بکنند.
این هم از امروز. میبخشید که خشک بود اما خب.. همه روزهای هفته را مشغول کار هستم و وقت ندارم ضمنا سوژه ای هم به فکرم نمیرسد.







۲ نظر:

  1. غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد
    در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود
    بعد از این یک پول یامفتی فراوان می رسد
    چند سالی مایه داران حال می کردند و حال
    نوبت حالیدن یارانه داران می رسد
    شهر، کلاً شور و حال دیگری بگرفته است
    بانگ بوق و سوت و کف از هر خیابان می رسد
    آن یکی با ساز، رنگ گلپری جون می زند
    این یکی با دنبکش، بابا کرم خوان می رسد
    عمه صغرا پشت گوشی قهقهه سر داده است
    شوهرش هم با کباب و نان و ریحان می رسد
    مش رجب، آن گوشه هی یک‌ریز بشکن می زند
    خاله طوبا هم کمر جنبان و رقصان می رسد
    تا که بابام این خبر را در جراید خواند گفت:
    خب خدا را شکر پول کفش و تنبان می رسد
    مادرم هم خنده‌ی جانانه ای فرمود و گفت:
    پول شال و عینک و یک جفت دندان می رسد
    بی بی از آن سو کمی تا قسمتی فریاد زد:
    خرج استخر و سونام، ای جانمی جان می رسد
    خان عمو با کیسه و زنبیل و ساکش رفته بانک
    تا بگیرد آنچه را فعلاً به ایشان می رسد
    اصغری در پای منقل، بود سرگرم حساب
    تا ببیند پول چندین لول، الآن می رسد
    خاله آزیتا که یادش رفته فرمی پر کند
    طفکی از دور با چشمان گریان می رسد
    محمود

    پاسخحذف
  2. واقعا خیلی جالب بود اقا محمود کلی خندیدم

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید