۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

ترکیه؛ همنشینی مسجد و میخانه در عمل







سلام .. حال و احوال همولایتی ها. خوبین خوشین دوماغ تان چاقه؟ خوب الحمدالله. عرض شود که زیاد وقت نوشتن نیست و این روزها از چند جهت گرفتارم که بماند. راستش حرفی هم برای گفتن نیست. گاهی هم که به اینترنت سر میزنم برای دیدن خبرهاست آنهم سرفصل خبر ها. بقیه اخبار را صبح ها در ده دقیقه از تلویزیون سوئد تماشا میکنم که چکیده و کافیست. خلاصه اینکه حرفی نیست برای گفتن.
قبلا گفته بودم که اگر حرفی نبود و از شما  هم عکسی نرسید که نرسیده، کمی از مسافرتهایم بنویسم که اونهم وقتش نیست و اصلا نمیدونم بدرد میخوره یا نه. مسافرتهای من هم فال بوده و هم تماشا و در این مسافرتها سعی میکنم نگاهی هم به مردم و فرهنگ کشورهایی که از آنها دیدار میکنم داشته باشم. هر کشوری که دیدم برای خودش مشخصاتی دارد. آمریکا اما از وضعیت جغرافیایی اش که بگذریم همه جایش یکدست است و مردم یکسان هستند. نگاه مردم به جهان یکدست پروش یافته. یکی از کشورهای جالب در این میان ترکیه است که این کشور هم مثل کشور ما چند رنگ است و فرهنگ مردمان یک دیارش با مردمان دیار دیگر تفاوت دارد.
یک بار پارسال داشتم با یکی از همشهری ها حرف میزدم صحبت مسافرت و این حرفها شد به لهجه ی دهی گفت «امسال می خیم بوریم تورکیه» و بعد هم خنده ای کرد. گفتم خنده اش چی بود؟ گفت اصل جمله از یکی دیگه از همشهری هاست. گفتم کی گفت فلانی. گفتم خوبه بابا. همولایتی ها وضع شون خوبه دیگه میخن برن تورکیه. گفت آره بابا قبلا هم سفر کربلا و سوریه تفریحی هم داشتن. گفتم خوب جای خوشحالی است. قبلا دهسال یکبار هم زورکی یک کربلایی یا حاجی در این ولایت پیدا میشد حالا ملت ترکیه هم میرن پس وضع خوبه. دیگه مسافرت به خارج از کشور منحصر به چند اندک تعدادی نیست. یادم هست قبل از انقلاب از کل قلعه ما فقط یکی بود که در تهران زندگی میکردند و پسرشان خارج درس میخواند. یکی هم میشناختم از کلاته ملا که در اروپا مشغول بود. البته ما که اجباری  پایمان به اینجا رسید و اگر اوضاع قبل از انقلاب بود فکر میکنم از ایرانی ها کمتر کسی حاضر بود در خارج زندگی کنه.

من شش ماهی را در آنکارا پایتخت ترکیه گذراندم و مقداری روی مردم شهر نشین ترکیه آگاهی پیدا کردم. سال 1365 بود. در آن زمان بین ایران و عراق جنگ بود. هنوز بودند دانشجویانی که از زمان شاه در ترکیه برای درس خواندن آمده بودند و میگفتند که تا قبل از انقلاب ما اینجا پادشاهی میکردیم و در آنکارا اینقدر ماشین توی خیابانها نریخته بود. امروزه وضع اینها به برکت جنگ ایران و عراق توپ شده. آنها هم به ایران و هم به عراق کالا  و اسلحه میفروختند. اگر بگوییم که بخش بزرگی از درآمد نفتی دو کشور در آن سالها به جیب ترکیه رفت اغراق نیست.

از زمان آتاتورک که همزمان با رضاشاه بود، معماری اروپایی در این کشور پا گرفت. هچکس اجازه خانه سازی نمیگرفت مگر آنکه رعایت معماری شهر نشینی را میکرد. یعنی قسمتهای ویلایی شهر جداگانه بود و قسمتهای آپارتمان نشین نیز جداگانه و در هردو باید مسائلی از قبیل خیابان سازی و سیستم فاضل آب و آبرسانی برقرار میبود اگرنه اجازه ساختمان نمیدادند. جدی هم  میگرفتند و مثل ایران نبود که اگر شب میساختید و کسی نمیدید فردا میتوانستید ادعا کنید که این ساختمان قبل از فلان قانون ساخته شده بود! بهرحال حاصلش امروز شهری است که رفت وآمد راحت تر و ترافیک بهتر میچرخد. کوچه آشتی کنون و کوچه تنگه و کوچه های کمتر از هشت متر نبود. خیابانها هم همه عریض. یعنی علیرغم فقر و حتا با اینکه ساختن شهر بدین صورت برای کشور فقیری مثل ترکیه گران تر تمام میشد اما این را به جان خریدند و امروز دردسرهای ما را ندارند. کشوری است که روی کار مردمانش زندگی میکند و نفت و گاز ندارد. خوش بحالشان که نفت و گاز ندارند.
مهمترین خصیصه ای که در مردم ترکیه دیدم این بود که زندگی را سخت نمیگرفتند. مسلمانی شان تعارضی با زندگی غربی نداشت. مسلمان به مسلمانی اش میرسید و آنکه خیلی مذهبی بود مذهبی و دیگری که چندان پایبند مذهب نبود و اهل لهو و لعب برای خودش و هردو هیچ دشمنی باهم نداشتند هیچ که بسیار هم با صلح و صفا کنار هم زندگی میکردند. هم مذهب احترامش با پرجا بود و هم آزادی و کسی نمی آمد بهشت را بزور به آنها تحمیل کند. از آنکارا عکسهایی دارم که حال دیجیتال کردن شان نیست و کیفیت خوبی هم ندارند. اما اولین عکس بخوبی مناره های مسجد را نشان میدهد که خدا اگر نیاز به خلال دندون داشت زیاد مجبور نشود خم شود. در همین شهرهای ساحلی تفریحی اغراق نیست اگر بگویم به فاصله هر هزار متر یا حتا پانصد متر میتوان مناره یک مسجد را دید. مردم درآمدشان که از توریستها خوب شد مقداری اش را هم برای ساختن مساجد صرف کردند.

شهر ساحلی آلانیا که تابستانها توریستهای زیادی در سواحل آفتابی اش دراز میکشند. اما آب دریای مدیترانه در اینجا چندان تمیز نیست. منبع های آب نشان از آن دارد که علیرغم سد سازی ها هنوز آب به همه جای ترکیه نرسیده است. هنگامی که آب می آید این منابع بر بامها پر از آب میشود. البته.. بیشتر اینها هتل هستند. نظر به آفتاب خدا که بشدت از آن بالا میتابد، با نصب آبگرمکن های خورشیدی آب بسیار داغی برای هتل فراهم میشود. شما هم میتوانید یک بشکه بر  روی بام خانه تان بگذارید، و کافیست که با رنگ سیاه بیرون آنرا رنگ کنید. مطمئن باشید که تابستانها سه نفر میتوانند با این آب لیف و صابون زده و دوشی بگیرند. تازه طرفهای شب هم باز آب آنقدر گرم شده که سه نفر دیگر استفاده کنند!


۵ نظر:

  1. عاشق نشدی زاهد ديوانه چه می دانی
    در شعله نرقصيدی پروانه چه می دانی
    من مست می عشقم بس توبه که بشکستم
    راهم مزن ای عابد ميخانه چه می دانی
    لبريزمی غمها شد ساغر جان من
    خنديدی و بگذشتی پيمانه چه می دانی
    يک سلسله ديوانه افسون نگاه او
    ای غافل از آن جادو افسانه چه می دانی
    تا چند فريب خلق با نام مسلمانی
    سر بر سر سجاده می خوردن پنهانی
    عاشق شو و مستی کن ترک همه هستی کن
    ای بت نپرستيده بتخانه چه می دانی
    تا چند فريب خلق با نام مسلمانی
    سر بر سر سجاده می خوردن پنهانی
    روزی که فرو ريزيم بنياد تعصب را
    ديگر نه تو می مانی نه ظلم و پريشانی

    پاسخحذف
  2. ده بنای معروف فرهنگی تركیه:
    1 ایا صوفیه
    2 موزه موزائیك آنتالیا
    3 مترو پولیس : قصبه مادر مقدس (Ana tanrıca kentı)
    4 آیزانویی Aızanoı (cavdarhısar. Kutahya
    5 ماردین – نمایی از معماری سوری
    6 هاتوشاش Hattusas
    7 ایزنیك
    8 آسوس
    9 برگاما
    10 مقبره آپولون سمینتئوس Apollon Amıntheus Tapınagı

    پاسخحذف
  3. چقدر سفت شده پدال دوچرخه دونفره دوستيمان يا من خسته شدم يا شيب زياد شده است شايد هم تو ديگر پا نميزني

    پاسخحذف
  4. خدایا آنکس که صادقانه یادم میکند هر لحظه عاشقانه یادش کن

    پاسخحذف
  5. سلام اقا محسن خیلی کم کار شدی بابا دلمون پوسید از این مطلب تکراری تورو خدا یه مطلبه دیگه بذار

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید