۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

سفارت ایران در واشنگتن



حدس میزنید اینجا کجا باشد؟


اینجا سفارت ایران در واشنگتن بود. ساختمان سفارت هنوز متعلق به دولت ایران است. کاشیکاریهای روی آن کاملا مشخص است که کار معمار ایرانی است. سفارت در یک محله ای از واشنگتن واقع شده که بسیاری سفارتخانه های دیگر نیز آنجا هستند.
اصولا واشنگتن شهر دیپلماتها و فرستادگان سیاسی است. مردم آنجا نیز بیشتر در کار سیاست هستند. در واشنگنتن درصد سیاهان نسبت به بسیاری نقاط دیگر آمریکا بالاست. بیشتر کارهای خدماتی دست سیاهان است. من به جرات میتوانم بگویم که سیاهان از همه امکانات لازم در آمریکا برخوردارند و حتا امکانات شان از سفیدها بیشتر است اما کمتر موفق هستند. مثلا سیاهان مثل بسیجیان ایران سهمیه دارند و در شرایطی که بسیاری دانش آموزان سفید پوست با نمره بالاتر پشت دربهای کالج و دانشگاه گیر میکنند دانش آموز سیاهپوست با نمره کمتر از طریق سهمیه وارد دانشگاه میشود. با این وجود بازهم سیاهان نتوانسته اند به اندازه سایرین حتا تازه واردینی چون ایرانیان در آمریکا موفق باشند.


در واشنگتن یک سری مشاغل دیدم که بنظرم بسیار نالازم می آمد و حتا این احساس بمن دست داد که این مشاغل را درست کرده اند که سیاهان سرشان به کاری گرم باشد و حقوقی بگیرند. البته نه اینکه آن کارها نالازم باشد اما همچه لازمی هم نیست. مثلا این خانم و تعدادی دیگر شبیه او نگهبان و مسئول رفع و رجوع مشکلات احتمالی در ایستگاه راه آهن هستند. و این در شرایطی که اصلا شبیه چنین شغلی را در اروپا ندیده ام. صف پشت سر او صف منتظران تاکسی است و این صف دو مسئول سیاهپوست داشت! من کاملا اطمینان دارم که بدون این نگبانان نیز مردم بخاطر تاکسی توی سرو کله هم نمیزنند همانگونه که در اروپا بدون نگهبان مردم سوار تاکسی شان میشوند. در واقع آنقدر تاکسی زیاد است که مشتری کم هم می آید و تاکسی ها باید مدتها در انتظار مشتری باشند اما مانند چنین موقعی رخ میدهد که چند ترن باهم وارد ایستگاه میشوند و تراکم میشود.


این هم یکی از همان شغلها هست که من نظیرش را در اروپا ندیده ام. یک گاریچی سیاهپوست و بارهایی که بطرف اتوموبیلی که آنطرف خیابان پارک شده حمل میکند. در پشت سر او همان صف قبلی تاکسی را می بینید.


من دو سفر به لس آنجلس رفته ام. دو سه سفر هم به کانادا رفته ام و در همه جا تاکسی های زردرنگ دیده ام. اما در واشنگتن وضع فرق میکرد. اینجا تاکسی ها دلبخواه بودند. در واشنگتن یک سری امتیازات هست که در جاهای دیگر نیست. مثلا موزه ها همه مجانی هستند و واشنگتن هم پر است از موزه های رنگارنگ.


یکی از حرکت های جالبی که در واشنگتن نظر مرا بخود جلب کرد کار داوطلبانه بازنشستگان بود. اینجا همان ایستگاه راه آهن واشنگتن است و خانمی که در عکس ملاحظه میکنید یک کارمند بازنشسته دولت است که روزانه چند ساعتی بطور داوطلبانه پای تابلوی اطلاعات می ایستد و به مسافران نیازمند اطلاعات لازم در مورد ساعت حرکت ترنها و سکوی  مورد نظر را میرساند.
و باز از دیگر اخلاقهای خوب آمریکایی ها اخلاق قدردانی است. هرگز مثل ما ایرانی ها نیستند که نگاه مان به نیمه خالی لیوان است و اینکه فلان کس چرا فلان کار را برای ما آنطور که باید نکرد بلکه آنها میگویند اولا فلان کس وظیفه ای ندارد که فلان کار را برای ما انجام بدهد ثانیا تا همان اندازه که انجام داده دستش درد نکند.
شاید بنای یادبود شهدای جنگ تنها نمونه ای باشد که ما ایرانیان با آن آشنایی داریم اما در سایر کشورها به بهانه های گوناگون یاد افراد را گرامی میدارند. در زیر تصویر لوح یادبود آن سری از کارمندان راه آهن آمریکا که جانشان را به هنگام انجام کار از دست داده اند را ملاحظه میکنیم. نه صحبت شهید شدن است و نه چیزی فقط همین که حین انجام وظیفه شان جان شان را از دست داده اند جای قدردانی داشته است؛
 و در بالا هم مجسمه یادبود سربازان آمریکایی که جانشان را در ویتنام از دست داده اند. با وجود آنکه جنگ ویتنام مخالفان بسیاری در آمریکا داشته و آمریکاییان بسیاری هنوز صدمات ناشی از این جنگ را بهمراه دارند و هنوز هم بسیاری نگاه انتقادی به آن دارند اما همیشه شمعهایی در پای این مجسمه های برنزی به نشان قدردانی از سربازان میهن روشن است. مجسمه ها را بسیار هنرمندانه طرح کرده اند و میشود درد و رنج جنگ را از چهره سربازان خواند. این مجسمه ها فاصله زیادی با کاخ سفید رئیس جمهوری ندارد.




در عکس بالا چراغ راهنمایی را ملاحظه می فرمایید که عابر پیاده هنوز 13 ثانیه وقت دارد که از عرض خیابان رد شود.


شرح عکسهای زیر؛
فقط ما ایرانی ها نیستیم که نذر و نذورات داریم. البته.. آمریکایی ها نه بخاطر نذر و نذورات که بخاطر انسانیت بخشش میکنند. در عکسهای زیر یک خانواده مرفه آمریکایی لباسهای اضافه خود و احتمالا برخی دیگر از دوستان و اقوام را به یکی از خیابانهای شهر آورده است تا در میان بی خانمانها پخش کند و همزمان از آنها با قهوه و احتمالا یک ساندویچ پذیرایی کند. در واشنگتن بی خانمهانهای بسیاری در خیابانها و پارکها ولو هستند. اگر طالب دیدن عکسهای بزرگتر هستید روی آنها را کلیک کنید.
















اما بهرحال آمریکا هرچه باشد... آنقدر دارد که بی خانمان و با خانمان شب را سر گرسنه بر زمین نگذارد. یک ساندویچ سوسیس با مخلفاتش همانگونه که بارها در فیلمها دیده اید غذایی بسیار لذیذ است و شکم یک وعده سیر میشود. تازه این گران هم هست که یک دکه در 200 متری کاخ سفید یک ساندویچ سوسیس یا بقول خودشون هات داگ به قیمت یک دلار و پنجاه سنت. هرچی دنبال سیراب شیردونی گشتم پیدا نکردم! 

۲ نظر:

  1. باز باران بارید خیس شد خاطره ها مرحبا بر دل ابری هواهرکجا هستی باش آسمانت آبی و تمام دلت از غصه ی دنیا خالی

    پاسخحذف
  2. گذر تک تک این ثانیه های سپری گشته ی عمرم به قدیمی شدن دوستیت می ارزد

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید