۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

روزهای خوش دیدار



سلام حال احوال.. خوبین خوشین؟ خوش اومدین .. بفرمایین بفرمایین .. دختر برو چندتا چایی بریز بیار. خوب.. خوبین؟ بله؟ بعله دیگه.. گفتیم یه خونه تکونی بدیم و در و دیوارها رو هم یک رنگی بزنیم و تابلو ها رو عوض کنیم. .. بله مرسی. آره.. بد نشده. حالا حوصله کنم بعدا کمی بیشتر بهش میرسم.
راستش خیلی وقت بود میخواستم این کارها رو سرو سامون بدم اما خوب شهرداری اجازه نمیداد و بانک هم ضامن میخواست که ما نداشتیم و... ای بابا من دارم چی میگم.. آره، خیلی وقت بود میخواستم در و دیوار و رنگ بزنم و دکورها رو عوض کنم و از زمینه های فارسی استفاده کنم اما هربار میگفتم باشه بعدا. یک مدتی هم وقت گذاشتم اما زیاد با وضعیت این دامنه ی وبلاگ آشنا نبودم. خلاصه فعلا که اینجوری هست تا بعد ببینیم چه میکنیم.
فعلا بفرمایین یه چایی بخورین تا بعد؛
 عرض شود که دوسه روز پیش یک اتفاق جالبی افتاد. برایمان از یکی از شهرها مهمان آمد که دوستان خیلی قدیم بودند. هنوز جابجا نشده بودند که دیدیم زنگ میزنند. در را باز کردم دیدم یک آدم نخراشیده کلاه و عینک دودی بهمراه یک دختر شانزده هفده ساله به من میگه بیا بیرون رفتم بیرون. بعد شروع کرد یک سری حرفهای نامفهوم به ترکی و انگلیسی بلغور کردن. اولش خوب نگرفتم. بعد دیدم ترکی هاش فحش های آب نکشیده است. حدس زدم یکی با دختر این بابا مشکلی پیدا کرده و این اشتباها زنگ خانه ما را زده. بعد شروع کرد یکی دوتا فحش آب نکشیده فارسی هم قاطی اش کرد. گفتم لابد بهش گفتن طرف ایرانی بوده که اینهم سر راه چند تا فحش فارسی یاد گرفته. دختره هم بدون عکس العملی فقط تماشا میکرد. هرچه فکر کردم معما رو نتونستم حل کنم و چون مهمانها هم تازه آمده بودند حوصله درگیری نداشتم در یک آن تصمیم گرفتم بچپم توی خونه و در را ببندم و اگر طرف زنگ زد بلافاصله زنگ بزنم پلیس بیاد جمع و جورش کنه. اینجا توی سوئد و بطور کلی اروپا نیازی به دعوا و زد و خورد نیست. مساله ترس و غیرت و این حرفها نیست. کافیست که یکی دوتا پرونده زد خورد داشته باشید تا نتوانید براحتی خانه بخرید یا اجاره کنید و یا جایی کار بگیرید. و دستگاه پلیس و قضایی هم آنقدر محکم است که مثلا اگر این بابا ول کن معامله نبود و من زنگ میزدم و پلیس می آمد  و او  را بازداشت میکرد قضیه بیخ پیدا میکرد. فرض کنیم حتا اگر به دختر او شدید ترین بی احترامی ها هم شده باشد مملکت قانون دارد و از طریق شکایت به پلیس و دستگاه قضایی حق طرف کف دستش گذاشته خواهد شد. اینچنین بود اگر من زنگ میزدم و پلیس می آمد و این بابا را میگرفت و میبرد من میتوانستم در دادگاه از او به جرم ایجاد مزاحمت مبلغی غرامت بگیرم. و اگر تکرار میکرد غرامت بیشتر و زندان و این حرفها شوخی هم نیست.
خلاصه همه اینها را ظرف یکی دو ثانیه از نظرم گذشت و خواستم بچپم تو که یه دفه گفت ای بابا.. منو نمیشناسی؟ من فلانی هستم. آقا ما حسابی سر جامون خشک مون زد. حسابی از قبل با مهمانهای اولی نقشه ریخته بودند که چطوری ما رو بگیرند که گرفتند. خلاصه کلی ماچ و بوسه و جاتون خالی بود. بهشون گفتم چرا از این صحنه ها فیلم نگرفتید؟ گفتند اصلا به این موضوع فکر نکرده بودیم.
بعله.. این هم ماجرای این چند روز. چاییتون سرد نشه بفرمایید.
خلاصه یادتون باشه که از این گونه صحنه ها، صحنه های جالب، مثل دیدارها، و نیز اتفاقات جالب فیلم و عکس تهیه کنید و نگهدارید که دیدنش همیشه جالب هست.
بعله این هم از مطلب ایندفعه و ملالی نیست بجز دوری شما و این بارونی که از دیشب راه افتاده. قبل از اون یک سه چهار روزی آفتاب دبشی داشتیم اما حالا بارونی هست. تا ببینیم شنبه و یکشنه هوا چطوره که اگه آفتابی باشه یک کنار دریایی بریم.
راستی اندازه نوشته های متن چطوره؟ آیا اندازه اش مثل بقیه صفحه های اینترنت هست؟ بزرگتر، کوچکتر؟ ضمنا بیاد داشته باشید که ممکنه که تنطیم اندازه توی کامپیوتر خود شما بزرگ یا کوچک باشه لذا لازمه که با نوشته سایر سایتها مثل سایتهای خبری مقایسه کنید که ببینید اندازه هاش چطوره. 

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

اینجوری باقالی پاک میکنن


ناشناس گفت...
اقا محسن سلام تمام عکسها فیلتر شده است من یک سی دی خریده ام به نام قفل که فیلتر شکن است که با ورژن u96وارد میشوی ویک صفحه باز میشود که میتوانید به راحتی همه عکسها را ببینید خیلی راحت و اسان است همه دوستان میتوانند از همین راه یا خیلی راههای دیگر وارد شده و همه عکسهای روستای عزیزمان را ببینند چون این حق ماست که برای روستایمان وبلاگی داشته باشیم وبتوانیم با نظر همدیگر برای هر چه بهتر کردن و فرهنگسازی بهتر برای ابادی مان سهمی داشته باشیم از اقا محسن هم واقعا ممنونیم که وقتشان را میگذارند و وبلاگی به این زیبایی برایمان درست کرده اند

۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

گلخانه ما در این چند ماهه




 
 
والله این قضیه عکسها ما را که کلافه کرده است. متاسفانه حتا عکسهای با ظرفیت کم نیز دیده نمیشود و این نیست مگر قضیه سانسور و نیز تقلب شرکت هایی که اینترنت را به شما میدهند که جلوی برخی عکسهای با حجم زیاد را میگیرند. شما برای رفع این قضیه نیاز به «فیلتر شکن» دارید. 
ببینید عزیزان.. اینترنت همانگونه که قبلا هم برای تان گفته ام.. شتری است که در خانه تان خوابیده و دولت نیز بخواهد و نخواهند ناچار است که اینترنت را همگانی کند. درست مثل موبایل می ماند و نمیتواند به مردم بگوید اینترنت نداشته باشید. نمیتواند به مردم موبایل بدهد و بعد بگوید فقط پیامک میتوانید بدهید. بالاخره ناچار خواهد شد سرعت اینترنت را بالا ببرد. اما سانسور اینترنتی برقرار خواهد بود و شما ناچار هستید برای فرار از این سانسورها از برنامه های فیلترشکن استفاده کنید. لذا کار امروز را بیجهت به فردا نیافکنید. یاد گرفتن و نصب فیلتر شکن یک ساعت هم کار ندارد. یک همتی بکنید و خودتان را راحت کنید. 
این ها همه نتیجه یک نظام علیل است که میخواهد بزور اخلاق مردم را مراقبت کند و این ضررها به ما میرسد که نتوانیم عکس یک ده را تماشا کنیم. انگار این مردم ایران همه منحرف هستند و دربدر به دنبال تصاویر مستهجن و حالا اگر جلوی اینترنت را بگیرند دیگر مسلمانی مردم تکمیل شده است. و این در شرایطی که مستهجن ترین تصاویر  و فیلمها از سالها قبل از طریق حتا ویدیو دست بدست میگشت و تهران دهها هزار روسپی دارد.
والله هرچه میخواهیم به اینها کار نداشته باشیم  اینها با ما کار دارند و پاچه ما را میگیرند. صدتا ماهواره و رادیو و غیره با میلیونها بیننده زیر دماغ شان دارند زیر و بالای شان را یکی میکنند و رسوای شان میکنند می آیند اینجا در این وبلاگ ناچیز یک محل اظهار نظر در مورد آب و هوای ده را سانسور میکنند. خاک بر سرشان که اینقدر کلاس شان پایین و اینقدر بی مرام هستند که حتا شعور سانسور کردن را هم ندارند.
 ***
 
بگذریم و خون مان را کثیف نکنیم.
 
امروز که وبلاگ را نگاه میکردم دیدم یک آشنای دیگری پیام گذاشته است و باز یا خاطرات قدیم افتادم و این آشنا مریم خانم ابراهیمی هستند. 
مریم خانم را آخرین بارها شاید هفت هشت ساله بودند که دیدم و احتمالا امروز دیگر خانم بزرگی شده و شانزده هفده ساله شده باشند! راستش ماشالله آقای ابراهیمی آنقدر دست به پسر ساختنش درست بود که تصور اینکه دختری هم در این خانواده  زندگی میکند برای من یکی که مشکل بود. من پس از محمد صادق و محمد قاسم که به او حاجی میگفتند بقیه را بخاطر ندارم. فکر میکنم همین آقا «سجاد» آخری باشد که در زیر پیام گذاشته اند. قاسم را هم کودک بود که بخاطر دارم.
بهرحال هرکجا هستند امیدوارم که سالم و تندرست باشند و بخصوص «حاج خانم» یعنی همون منصور خانوم خوب خودمون هم سلامت و تندرست و روان آقای ابراهیمی نیز با آن روی خندان شان شاد باشد.
۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۴۴


مریم ابراهیمی (دختر مرحوم حاج ابراهیم ابراهیمی) گفت...
سلام اقا محسن از وبلاگ خوبتان کمال تشکر را دارم و همواره از خانواده جویای حال شما ومینو جان هستم راستی مادر هم سلام می رساند موفق و سربلند باشید
 
 
 
ناشناس گفت
 
 
...
آقا محسن بابت وبلاگ ممنون مجید پسر حاج اصغر رفیق مرحوم پدرت و دوست برادرت آقا ابراهیم به زودی عکسهای جالبی از ده برات میفرستم موفق باشی


مجید (پسر عمو) گفت...
با تشکر از زحمات شما در اسرع وقت موضوعاتی راجع به قلعه همراه عکس ارسال می شود


ناشناس گفت...
جمعی از دوستان حسن دبور ولی حلوایی حسین بخشی ذبیح حلوایی محمود سیاه مم باقر اجنه غلامحسین مجنی ممد گربه ممد دبور حسن حلا عباس مانده عباس غراب استاد مراد حبیب دراز محمود روس (با تشکر از وبلاگ خوبتان همیشه موفق باشید جمال قلعه پایین (حاجی)رو عشقه


ناشناس گفت...
عکس خودتونم بزارین آقا محسن مرسی


ناشناس گفت...
من نوه اصغر کل عباس هستم یکی از 88نوهی ایشان


ناشناس گفت...
به ذبی حلوائی سلام برسانید


ناشناس گفت...
راستی چه خبری از غلامحسین مجنی سرور ما دارید؟


ناشناس گفت...
به خدا ما داریم از غم آسفالت نشدن کوچه های قلعه میمیریم به پسر حسین سیرو این مطلب را بگویید


حسین گفت...
سلام محسن جان من امروز از داش ابی راجع وبلاگ قلعه حاجی شنیدم خیلی خوشحال شدم که وبلاگی هم در باره ولایت ساخته شد این باعث میشود همشهری ها نظراتشان را ابراز نمایند و از حال هم با خبر شوند. نقل قول از ابی:آن کال که شما بیاد دارید در حال حاضر خشک شده است وآن هم به دلیل پایین رفتن سطح ابهای زیر زمینی میباشد در گذشته نه چندان دور در ان منطقه با حفر پنج الی شش متر به آب میرسدی ولی حالا این عمق به حدود پنجاه تا شصت متر میرسددر نتیجه ابی هم در کال نمی ماند


علی گفت...
سلام پسر عمو.از اون بادبادکی که روی پادگان ده ملا هوا کردی یادت هست؟ داستانشو تعریف کن تو وبلاگت. علی عمو





سجاد ابراهيمي-حميد كبابي-ممد ممول-ممد عباس قلي-دكتر كامل-حامد پتي گفت...
سلام يا علي چه خبره تو قلعه! بيا بيرون از قلعه از بيرون تو نگاه كن بشين خوب تماشا كن چاهاي ده خوشك شوده سبزي ده كم شده مهر و صفااز ده رفت بزرگترا يكي يكي رفتن ديگه از بازيهاي قديمي مثل:چوالك-بتراش-جوزبازي-خرپليس-ارنگ ارنگ... ديگه خبري نيست ديگه حمام قلعه مثل قديم پول چنج نمي كنه و اهالي براي تبديل ريال به يورو مجبورن به تهران سفر كنند و ديگه بر نمي گردن(راستي خراصغر كل عباس هم مرد)
ناشناس گفت...




سلام از وبلاگ خوبتون ممنون
هیئتی هم در تهران فعالیت خود را از مجدد از سر گرفته که در این مکان هم دوستان و آشنایان دور هم جمع میشوند و از حال همدیگر با خبر میشوند و مسائلی هم در مورد آبادانی قلعه مطرح میکنند
دوستدار شما حسین بخشی پسر عباس حاج حسینعلی



ناشناس گفت...




باسلام
هم ولایتی لطف کن عکس هایی از سوئد و محلهای آن را در وبلاگ الصاق فرمائید تا ما امکان آنجا آمدن را نداریم حداقل استفاده تصویری نمائیم
رضا کلاته ملا



ناشناس گفت...




محسن جوووووووون سلام ضمن عرض تبریک سال نو ، وبلاگ جالبی تدارک دیدی امیدوارم در معرفی ولایت پدر مادری موفق باشی. من علی نوه حاج بابا کلاته ملایی . پسر حاج اکبر قناد . اگه شناختی خیلی چاکریم



ناشناس گفت...




چه جالب من هم نوه شيخ رضي الله باقري هستم (ده ملا) كسي ميشناسه؟
سال نو مبارك. پيروز باشيد.



ناشناس گفت...




sssa



سعید عباسی گفت...




محسن جان سلام
با تشکر از وبلاگ خوبی که ترتیب دادی امیدوارم با کمک همه دوستان اطلاعات خوبی در این وبلاگ قرار بگیرد تاهمه ما از آن بهرهمند شویم من هم تعدادی عکس دارم که تا چند روز آتی برات ارسال میکنم .
cheers :) Saeid



ناشناس گفت...




از نامم مپرس كه سخت دلگيرم : بهروز حلوا



ناشناس گفت...




سلام.خیلی عالی است



ناشناس گفت...




بهروز جان پیامهایت را در تازه ترین مطلبی که گذاشته ام بنویس تا دیده شود.



علیرضا شمس گفت...




درود خدمت همه هم ولایتی های عزیز
از اینکه منم می تونم به جمع پر مهر شما بپیوندم خوشحالم . امیدوارم بتونیم در کنار هم فرهنگ و دیرینه ی روستامون رو به دنیای وب معرفی کنیم .
سربلند باشید .
بدرود



ناشناس گفت...




سلام
من امروز وبلاگتون رو دیدم
خیلی خوشحال شدم.فکر کنم اولین مهمون خانم هستم.
خواهرزاده آقای شمس هستم.من تهرانم
ولی خیلی از مهموناتون رو میشناسم
موفق باشید،درود بر بچه های با معرفت قلعه حاجی



نوه حاجعلی مویدی گفت...




سلام
طرح جالبی بود امیدوارم از طریق این وبلاگ از اوضاع و احوال همشهری های عزیز باخبر باشیم.



ناشناس گفت...




لطفاً ترتیبی لحاظ کنید تا بتوانیم مطالب جالب رو روی وبلاگ بفرستیم و این وبلاگ صرفاً برای نوشتن نباشه



ناشناس گفت...




هووووووووووووووووووووووووووووووی همه جمعید



alireza گفت...




سلام امروز تازه برای اولین بار از این سایت دیدن کردم کار جالبی و قشنگی بود من علیرضا عنبری هستم برای همه ارزوی مفقیت میکنم



ناشناس گفت...




سلام آقا مجید امیدوارم حالت خوب باشد وب زیاد جذاب نیست بیشتر روش کار کنید عکس تفضیلات را بیشتر کنید آق ساسان
غلامرضا (کلاته ملا )



reza گفت...




آقا مجيد نمي ياي رو سايت فروشگاه وقت تو گرفته



رضا حاجی محمدی (پسر خلیل حاجی محمدی(حاج باقر)) گفت...




جا ی شما خیلی خالی بود عروسی مهرداد. وبلاگ شما خیلی عالیست .



ناشناس گفت...




نوه عباس ابویی ـــ کلاته ملاـــ خوبه



ناشناس گفت...




سلام من محمد حاجی محمدی و یحیی حاجی محمدی نوه های حاج باغر حاجی محمدی هستیم و از وبلاگ شما که راجع به قلعه حاجی هست تشکر میکنیم.