۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

غروب های زیبای ده

عکسها از مژگان
عکس بالا عکس آشنایی است. تا بیاد می آورم همیشه همینطور بوده. گروهها سنی در کنار هم و مشغول گپ. زمانی آقاجون و همدوره ای هایش و امروز علی آقا و همدوره ای هایش. روی کنده ی آشنای درخت. و البته این قلیانی است که زمانی در دهه ی پنجاه ناپدید شده بود و وقتی آمد نی آن تبدیل به شیلنگ شده بود و همچنان عزیز. 

آنچه در این جمع هست و در مردم شهر نیست، خیال راحت شان است. میدانند که زندگی حد معینی را برایشان تعیین کرده و آنها علیرغم آنکه توان آنرا داشتند که این حد را بشکنند و فعالیت بیشتری در شهرهای بزرگتر داشته باشند اما به همین قانع شدند و عمری راحتی خیال را برای خود خریدند. بسیارند مردم شهرها که میمیرند بدون آنکه بدانند که اسیر زندگی بوده اند. اما اینها زندگی را اسب زیر پایشان کرده اند و از سواری بر آن لذت میبرند. عمرشان دراز و شادی به کام شان باد. 



و چه جایی قشنگ تر و زیباتر از این غروب زیبا با رنگهای آبی سیر و ارغوانی و زرد... به به که تماشا دارد از محوطه ی پشت باغ حاج غلام و از روی بامها تماشای این غروبهای زیبا. آنرا از دست ندهید. هرکجا که هستید تماشا کنید. بیست دقیقه بیشتر طول نمیکشد که خورشید آن پشت کوهها پنهان میشود. کنار جوی آب یا کنار شرشر این لوله ی آب یا مثل ما آن قدیمها، نشستن روی دیواری کوتاه در کنار دوست و تماشای این غروب و گپ ... یا خیلی ساده .. سکوت. این صحنه خود پر از سخن است. 


مرسی از مژگان خانوم بابت عکسها. یک روز هم اگر گذارتان افتاد از خود آفتاب نشینها هم در صحنه های گوناگون عکس بگیرید. کمی با آنها صحبت کنید. از زندگی شان. از کجا میآیند.. شبها کجا میخوابند. و غیره. 
آن قدیمها کولی ها به ده می آمدند و قندشکن و چکش و قیچی و سبد میفروختند و یا چینی بند میزدند. آیا هنوز هم آفتاب نشینها همانها هستند؟ 
قدیمها روزی یک گوسفند یا بزغاله در ده کشته میشد و گوشتش به فروش میرسید. امروز وضع چطور است؟ 
راستی وضع پشه ها چطور است؟ پدر ما را که در می آوردند. و محل زندگی پشه معمولا گردابهاست و با وجود آنکه در ده گردابی وجود ندارد من نمیدانم اینهمه پشه از کجا می آید. البته در یونجه زارها و باغها فراوان بودند. بنظر میرسید که از شیره ی یونجه هم تغذیه میکردند اما دست شان به خون ما که میرسید دلی از عزا در می آوردند.

 بسیار برایم جالب بود که از پشت مسجد به سمت حداده جاده کشیده اند. این گوگل ارث خاک بر سر هم که ده ما را چندان دقیق نشان نمیدهد. اما این هم صحبت یکی دوسال است که پس از این مدت فکر میکنم بتوان همه جای جهان را دقیق دید. فعلا که شهرهای بزرگ سوئد را طوری نشان میدهند که شما میتوانید خانه ها را تقریبا بصورت سه بعدی نیز ببینید. حتا درختهای حیاتها نیز بصورت سه بعدی قابل دیدن هستند. مثلا اگر خواستید از آدرس زیر شهر گوتمبرگ را تماشا کنید؛
در یکی از خطها جایی نوشته شده karta  به معنای نقشه. روی آنرا کلیک کنید سوئد را نشان میدهد و شما میتوانید شهرهای بزرگ را با فشردن روی گزینه ی  3D  تماشا کنید بصورت سه بعدی. البته کمی زمان میبرد. 


www.hitta.se

۳ نظر:

  1. محسن جان جایت خالی عروسی مهرداد بسیار عروسی خوبی بود ساده و بی الایش و بسیار گرم و صمیمی ما همه بودیم فقط جای تو و مینو خالی بود امید که روزی دوباره همه خواهر و برادرها دور هم جمع شویم و امدن تو را جشن بگیریم شاه توتها خوب رسیده بودند و همه دلی از عزا دراوردیم دست داداش ابی درد نکند که اینفدر خوب به باغ میرسد باغ مانند ان سالهایی که مادر و اقاجون بودند همچنان سرحال و شاداب است در ده هم مانند ان سالها پشه فراوان است ولی اکثر خانه ها پنجره هایشان توری دارد یا مردم مانند سالهای گذشته در پشه بند میخوابند .تابستانهای این سالها از تابستانهای قدیم گرمتر و خشکتر شده ولی مردم وسائل خنک کننده دارند همان طور که گفتی مردم ده خیلی ساده تر و با ارامش بیشتری نسبت به شهر نشینها زندگی میکنند .میبوسمت منیژه

    پاسخحذف
  2. محسن ممنون منیژه ی عزیز از اخبار ده. برای شاه داماد هم آرزوی زندگی خوش دارم.

    پاسخحذف
  3. به به از شاه توتهای خوشمزه. جای من واقعا خالی همیشه لباسهام از شاهتوتها لک میشد. رنگش هم نمیرفت.
    جای ما هم عروسی مهرداد خالی بود البته. مرسی از مژگان عزیز برای عکسها.
    به امید دیدار. مامان سلام دلم براتون خیلی خیلی تنگ شده.

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید