۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

جایی برای زندگی در همان نزدیکی ها



 سد سلیمان تنگه  (سد شهید رجایی) در منطقه ای بین سمنان و دامغان و دریای مازندران




یادم هست یک بار که آب «دریاجوش» داشت کم میشد، یکی از پیرمردها مینالید که از بس هی توی زمین را سوراخ کردند و چاه زدند این قناتها خشک شده.


مسلما آن پیرمرد که او را نمیشناختم و یادم هم نیست که در کدام مکان این حرف را از او شنیدم چیزی در مورد «قانون ظروف مرتبطه» در فیزیک نمیدانست. اما از روی غریزه درک کرده بود که سفره آب زیرزمینی وجود دارد و این سفره در سراسر زمین با محیط اطرافش باید همسطح باشد.


دریا جوش، همانگونه که از نامش هم پیداست، قنات پرآبی بوده که نامی اینچنین به او دادند؛ دریا.. جوش. یعنی مثل دریا میجوشیده و از زمین در می آمده. همان زمانها شاهد بودم که چگونه در برخی کوچه باغها جویها را کنده و حدود یک متر پایین تر رفته بودند تا آب سوار شود... اما بازهم سطح آب پایین تر رفت و قناتها همه خشک شدند.


شنیده ام که امروز سطح آب زیر زمینی به پایین تر از 120 متر سقوط کرده است. و این در شرایطی که اولین چاه قلعه بنظرم حدود شصت متر عمق داشت و موتور 6 اینچ آن آب خوبی میداد. این وضعیت چندان خوشایند نیست. اگر کار به همین منوال پیش برود، کم کم سفره آب شور زیر کویر به مناطق دیگر رسوخ خواهد کرد و همه باغها از بی آبی خشک خواهند شد. البته این فقط یک فرضیه است، اما هشداری هم هست که نباید آنرا سرسری گرفت. امروز مردم آن نواحی با آگاهی به این مسائل همچنان در این نقاط سرمایه گذاری میکنند.


شاید لازم باشد که راهی برای خروج از این وضعیت یافت. اینکه یک جلسه ای از سران دهات اطراف تشکیل شود و پیرامون این معضل چاره جویی شود. برداشت آب مهار شود و اجازه حفر چاه بیشتر داده نشود. البته در این میان به عده ای ظلم خواهد شد. اما در آخر، چنانچه آب به پایان برسد همه تنبیه خواهند شد. شاید هم همه اینها نگرانی های بیمورد باشد. اما اگر من بودم فکر آینده را قبل از آنکه دیر شود میکردم.


شاید یک راه حل نقل مکان خانواده های جوان بی زمین و آب از این نقاط به طرف شمال و روستاهای شمال باشد. بین کوهستانهایی که به شمال کشیده شده اند و آب فراوان دارند. شاید زمین بیشتری و زحمت کمتری برای کشت و ذرع و دامداری باشد و آب و هوایی تر و تازه تر.








آنطرف کوههای مهمان دویه؛ دهکده شاه کوه پایین. زراعت دیم، کوههای پر برف و پر آب. مشکلی بنام کم آبی وجود ندارد. چه کوههای زیبایی! آخ که تماشای زنده این مناظر چه لذتی میدهد. بخصوص هنگامی که برف بخشی از این کوهها را پوشانده. من نظیر این تصویر را در عکسهایی بسیار زیبا دیده ام که معروفیت جهانی دارند و اگر در گوگل بگردید پیدا میکنید. 


البته یکی از مشکلات دوری از دوستان و عزیزان ممکن است باشد. خوب.. یک مهاجرت دسته جمعی عده ای باهم نیز میتواند یک راه حل باشد.


نمیدانم، شاید گفتن این سخن برای من که یک مهاجر به کشوری دیگر هستم راحت باشد، اما میتوان بعنوان یک طرح آنر در نظر داشت. مضافا به اینکه مهاجرت به آن مناطق به معنای دوری همیشگی نیست. با دوساعت ماشین راندن میتوان خود را به قلعه پایین رساند. من اگر در ده زندگی میکردم حتما با چند نفری از دوستانم برای بررسی این موضوع راهی مناطق دیگر میشدم. امکان اینکه اگر دار و ندارم را بفروشم و به روستاهای دیگر بروم و شاید قطعه زمین یا یک کار و کاسبی فراهم کنم. شاید امکان دامداری باشد. نمیدانم. اما میتوان هرچه را که اینجا کرد، آنجا هم کرد با امکانات بیشتر.


روستاهای شاه کوه بالا و شاه کوه پایین آنطرف کوههای مهماندویه قرار دارند. سرسبز، برای دامداری و کشت دیم گندم و جو. البته زمین بیشتر کوهستانی و قابل کشت نیست. منطقه دیگری هست در شمال سمنان، به مرکزیت محمدآباد. یک دشت وسیع در کوههای بین دامغان و دریای مازندران و بسیار نزدیک به دامغان. دارای برق و آب و جاده و سد و امکانات. بسیار خوش آب و هوا. پر از سرسبزی و درخت های جنگل در کوههای اطراف. نه مانند شهرهای شمال پر باران و نه خشک. یه چیزی وسط.


از دیگر روستاهای آنجا میتوان از کرچا، سیاه دشت سفلی و علیا و دینه سر و افراچال نام برد. برای سیر و سیاحت هم شده سری به آنجا بزنید. آنها که امیدی به آینده در روستاهای خودمان ندارند شاید بتوانند آینده خود را در آنجا بجویند.


با تصمیمات جدید دولت در گران شدن ارزاق از قبیل گوشت و نان و غیره، دامداری در این مکانهای سرسبز و پر آب و علف بسیار بصرفه است.


البته.. هیچ کاری هم راحت تر از باغداری آنهم پسته نیست. هم پر در آمد است و هم راحت. آب کمی هم میخواهد. چه میدانید، شاید در آینده یک سری از همولایتی هایمان نیز ساکن مکانی خوش آب و هوا تر بشوند و بقیه نیز سری به آنها بزنند و حالی بکنند.


در زیر مناظری از روستاهای نامبرده را تماشا کنید؛
 اسب و الاغها در منطقه سیاه دشت در حال چرا در یک مزرعه سرسبز.
 همانجا

 منطقه کراچا. آباد و جان میدهد برای زندگی


 حتا الاغ و کره اش نیز دلی از عزا در می آورند و مجبور نیستند به کاه و یونجه خشک بسنده کنند.






همان مناطق؛ تر و تمیز و آرام (البته آرام بنظر میرسد نمیدانم آنجا چه خبر است. گفتم که مشغولوذومبه نباشم!)


تصور میکنم اینجا جزئی از شهرستان ساری هم باشد.

۱ نظر:

  1. میگویند جنگ چهارم جهانی برای آب خواهد بود وممالکی درامان خواهند بود که دولتمردان ان به فکر این معضل حیاطی باشند وایران ما مخصوصا شهر های حاشیه کویر از بی ابی حادی رنج میبرند .با آمدن گاز به روستاها تاحدودی رفاه نسبی محیا شده ولی همانطور که گفته شد کم آبی این رفاه را کمرنگ خواهد کرد.هفته پیش برای کم ابی سمنان پروژه ای را تصویب کردند که اب دریای مازندران را به سمنان رسانده و در انجا به ا ب شیرین تبدیل کنند حالا این کار ایا صرفه اقتصادی دارد یا نه نمیدانم ولی میدانم تا دل سوختگان با سوادی در امور اجرایی وتصمیم گیری نداشته باشیم وضع از این هم بدتر خواهد شد

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید