۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

ناکس کس نمیگردد از این بالانشینی ها

جه خوب با باز شدن این وبلاگ گویی دیدارها تازه میشه.


حس خوبی داره اینجا...

من هر موقع خاری بروی دیواری میبینم به یاد یکی از هزاران شعری می افتم که آقاجون برای ما نوه ها میخوند.شعرهایی که همیشه رسم خوب زندگی کردن را در معنایش نهفته داشت.

"من از روییدن خار سر دیوار دانستم

که نا کس,کس نمیگردد از این بالا نشینی ها"
 
«شادی»
 
مرسی شادی عزیز از یادی که از آقاجون کردی. یاد همه آن مردمان نجیب بخیر.
 
و اما برویم سر مطلب امشب. عجیب است که یکی گفت عکسها فیلتر شده است!  آخه این وبلاگ هم فیلتر کردن داشت؟ والله الاغ مرحوم حاج قربانعلی خیلی از اینها فهیم تر بود! بگذریم.  همینجا هم از توشه دانشم بیرون بکشم که تا جایی که من اطلاع دارم الاغ نوع نر این حیوان است و ماده اش را خر مینامند. احتمال دیگر این است که نوع حیوان خر باشد و نر آن الاغ و ماده اش را ماچه الاغ نامند. اما ماچه خر هم در ادبیات آمده است. کره خر که دیگر ورد زبان خاص و عام است و اشتهار جهانی دارد. نمیدانم امروز جمعیت خران قلعه حاجی در همان وضعیت پیشین است یا نسل حیوان بر افتاده که اگر چنین باشد مایه تاسف است. هنوز حالش نیست ماجرای کال و الاغ حاج قربانعلی و خر کلعباس را برایتان تعریف کنم. اینها همه البته امروز عمرشان را داده اند به شما.
اگر بخواهیم منصفانه به مقوله خر جماعت بنگریم، در مجموع خر حیوان فهیمی است. بسیار عاقل و صبور است و گاه از انسانها بیشتر سرش میشود. مطمئنا شما بارها این جمله را شنیده اید که فلانی به اندازه الاغ نمی فهمد. و این اشاره به هوش این حیوان است. مثلا کسی نمیگوید که فلانی به اندازه شیر نمیفهمد یا به اندازه شترمرغ نمی فهمد بلکه میگوید به اندازه الاغ نمی فهمد. و این رساننده این مهم است که خر نزد انسان از ارج و قرب بالایی بعلت درک بالای خود برخوردار است.
  بچه که بودم گاهی عصرها برای چیدن یونجه برای اندک بره ها و بزغاله ها به باغ میرفتیم. پس از چیدن یونجه آنرا بار خر میکردند و منهم که از صبح ورجه ورجه کرده بودم روی یونجه ها می نشستم و این الاغ محترم با گوشهای آویزان بدون کوچکترین حرف و سخنی راه خانه را پی میگرفت و بی حرف و راهنمایی و بدون نیاز به «جی پی اس» و بدون حتا یک پنچری تا خود خانه آرام میرفت. گاهی که شل میکرد با کلیندان (کلید چوبی قدیم) یک سیخ میزدم. اگر سیخ به پهلوی چپ میخورد کله را از طرف چپ میگرداند و گاز میگرفت و برعکس. و من که این اخلاق زشت او را میدانستم پایم را عقب میدادم و گاز خره آفساید میشد. عجب حالی میداد درو کردن یونجه و بار خر کردن و روی یونجه ها نشستن تا خود خانه و همزمان پشه ها را روی سر و گوش و دست کوفتن و کشتن. همه چیز ده یک طرف این پشه های بدمصبش یک طرف. بخصوص من یکی که از ویزویز پشه هم از خواب میپرم. خوشبختانه در سوئد اینجا که ما زندگی میکنیم حتا یک پشه هم نیست. اما اگر اطراف دریاچه ها باشیم پر از پشه های چهار موتوره است که پشه های ریز ده را یک ضرب قورت میدهند. اینجا کفترچاهی های بزرگی هم دارد. بگذریم قرار است راجع به قلعه حاجی بنویسم نه سوئد.
***

یکی از دوستان در مورد برنامه فایر فاکس نوشته بود که امیدوارم بپرسید که چگونه است و شاید بتوانید با آن عکسها را ببینید. اگر نمیدانید فایرفاکس چیست برایتان بگویم که الان شما دارید با برنامه «اکسپلورر» در اینترنت اینطرف و آنطرف میروید و از صفحه ها دیدن میکنید. فایرفاکس نیز همین کار را میکند اما خیلی بهتر از اکسپلورر است.
و اما برویم سر پیامها و عکسها.

در مورد عکس غار که مسابقه گذاشته بودیم شادی درست حدس زد و فکر میکنم داش حسین هم درست حدس زده بود که غار تپه پله است. تپه پله نیز مثل تپه قلعه باید باقیمانده یک بنای خشتی باشد که در طول زمان بهم ریخته است. احتمالا در آنجا بتوان آثار باستانی پیدا کرد.
در آن نواحی اثار باستانی باید زیاد باشد. یادم هست که تکه های سفال پشت باغ حاج غلام فراوان بود که البته زیاد قدیمی نبودند اما یک بار یک سکه پیدا کردم که فکر میکنم متعلق به بیش از پانصد سال قبل بود چرا که خط آن شبیه خطهای روی سکه های آن دوران بود. البته سکه مسی بود که خیلی هم زنگ زده بود. اما آنچه که برو بچه های ده باید حواس شان جمع باشد این است که آثار باستانی متعلق به همه مردم ایران است و جای آن نیز در موزه ایران است نه خانه من و شما یا دیگری. لذا حواس تان باشد نگذارید که غارتگران به حفاری در این مناطق بپردازند و حتا اگر نزدیک ترین کس تان هم هست جلوی او را بگیرید و یا به مسئولین اطلاع بدهید. بهرحال سعی کنید دستکم همه چیز همانطور بماند تا بلکه روزی در ایران هم به این امور اهمیت بدهند. در ایران بسیار مینالند که چرا آثار باستانی ایران را خارجی ها به یغما برده اند. من از موزه لوور پاریس دیدن کرده ام و دوسه سالن بزرگ متعلق به ایران باستان است. من واقعا شاد شدم و بسیار هم ممنون فرانسوی ها که این آثار را از ایران به موزه لوور منتقل کردند تا همه جهانیان از آن دیدن کنند و در عین حال سالم هم بماند. فرانسویان این آثار باستانی را از نابودی نجات دادند. برخی از این آثار بعنوان پی دیوارهای گلی مردم بکار رفته و در حال نابود شدن بود. پس غارتی در کار نبوده. همه آثار باستانی متعلق به مردم جهان است و اینجا و آنجا ندارد. جای آثار باستانی آنجاست که این آثار سالم بماند و موزه لوور پاریس جای بسیار امنی برای آثار باستانی ایران است که از دستبرد و غارت در امان است.
***
کم کم دارم با بروبچه های ده آشنا میشم. البته بچه های جدید را بیاد نمیآورم. من آخرین بار که ده بودم 23 سال پیش بود و فقط چهره های آن زمان بیادم است. از جمله است مجیدآقای بنوخو که پدرشان را بیاد داشتم. در زیر عکس مجید آقا و محمدباقر ابراهیمی (منقرو) را که مجید فرستاده می آورم. در پشت سرشان فکر میکنم آبدار خانه مسجد و یا آشپزخانه یا هردو باشد. عکس جالبی است.



یک عکس دیگر هم رسیده است که از بروبچه های قدیم است


در این عکس غلامحسین، کل ممد، شفیع و .. فامیلش ابراهیمی بود اسمش یادم نیست. فکر میکنم حسن گوهر هم هست


یادش بخیر قدیمها طرفهای شب یلدا انگور « اوزانی» همراه «سنجه» و برگه زردآلو و پسته و بادوم و گردو  چه مزه میداد.

راستی یکی از بچه های کلاته ملا هم که در کالیفرنیای آمریکا زندگی میکنه پیام گذاشته بود و گفت که میخواد عکس و غیره بفرسته. بهرحال اینجا جا زیاده و ما عکس هم بدمان نمیاد.


عکس آخر هم محصول زعفران را می بینید که اخیرا به فراورده های صادراتی استان قلعه حاجی اضافه شده است. (یک کم دیگه بگذره اعلام استقلال کشور قلعه حاجی را هم خواهیم کرد).
اصلا بگذارید یک چیزی را بگویم؛ مردمان دنیا بر دو نوع هستند؛ یکی آنهایی که اصل و نصب شان به قلعه حاجی میرسد، و دیگری آنهایی که آرزو دارند کاش اصل و نصب شان به قلعه حاجی میرسید اما نمیتوانند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید