۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

یه بوسو از عمه جانم بخوروم


در جاده های روستایی جزیره کرتای یونان

سلام دوستان. دیشب  که به آمار وبلاگ نگاه کردم 38 کلیک داشتیم. و این یعنی احتمالا 38 خانواده از همولایتی ها از مطالب وبلاگ باخبر میشوند. یواش یواش باید سفره ناهار را از این ور وبلاگ تا آنور بیاندازیم. از همان پارچه های نقش دار دراز که توی عروسی ها میاندازند. بعد بعد کاسه ماست و سبزی و نان تازه و پنیر. پس از دقایقی هم پلو گوشت که روش را نثار هم داده اند. چه مزه ای میداد سر دیگ نشستن و استخوانها را چریدن. من هرگز این عادت خوشمزه؛ یعنی استخوان چریدن را ترک نکرده ام. بخصوص وقتی که تهچین داریم. چند وقت یک بار هم یک دنده بریان از فروشگاه تهیه میکنیم و میچریم. این دنده ها چسبیده به راسته هستند و گوشت بسیار لذیذی دارند. گاهی هم دنده های چاق و چله هست که میشه چرید. البته این دنده های چاق و چله دنده گوسفند نیست. دنده گاو هم نیست... اما بسیار لذیذ است و این یکی را امیدوارم خدا به اهلش نصیب کند. دنده ها را از روز با ادویه مخصوص بریان کردن آماده میکنند و چند ساعتی در فر مخصوص میگردد تا آماده شود.
  یک همچه چیزی. این دنده و راسته گوسفند است. چیزی مثل چنجه ولی دو سه ساعتی در حرارت ملایم فر بریان شده. عکس را از اینترنت پیدا کردم.

در عکس بالا هم جاده های بین روستاها را می بینید. و اما چرا گله از میان جاده میگذرد دلیل دارد. در این جزیره نیز در طول زمستان ملایم آن باران زیادی میبارد و سطح جزیره پوشیده از گیاه و درخت است و جان میدهد برای گله داری. اما بیشتر خاک جزیره از دشت و تپه صاحب دارد و همه زیر کشت نارج و پرتقال و لیمو و از همه بیشتر زیتون است. زیتون آنقدر ارزشمند و اقتصادی است که حتا در نقاط دشوار کوه نیز درخت آنرا کاشته اند و زیر آن توری میگذارند که دانه های زیتون که از درخت به زمین میافتد هدر نرود. در کنار جاده نیز این توری ها بسیار دیده میشوند. لذا تنها جایی که برای چرا گوسفندان باقی میماند فاصله بین جاده و این باغات است که چند متر بیشتر نیست. چوپانش هم با وانت به گوسفندان سر میزند و معمولا گوسفندان به امان خدا رهایند. اتوموبیل توریستها با صبر و اشتیاق گله ها را وسط جاده تماشا میکنند. گله بز و بزغاله البته تیز و بز و زرنگ هستند و زود از جاده کنار میکشند. اما امان از بره ها و میش ها. بیخود نیست میگن یارو عین گوسفند سرش را اندخته پایین و میرود. بخصوص در جاده هایی که عبور و مرور کمتر است گوسفندها یا راه مستقیم شان را میروند و یا زیر سایه یک درخت که روی جاده خم شده سر را میاندازند پایین و بدون توجه به ماشینهایی که تک و توک از آنجا رد میشوند در سایه اش حال میکنند. 
 در اینجا عشق چوپانی مان گل کرد و وقت نبود دنبال یک چوبدست راست و درست و حرفه ای بگردیم لذا با یک هیزم کار را به ثمر رسانیدم و یک شعر چوپونی هم بیاد رفیق قدیم مان ممد اسماعیل حاج محمدی خواندیم.
گوسفندها و بزغاله های قل پایین گوشت خوش خوراکی دارند که ناشی از تغزیه آنها از مواد طبیعی است. بخصوص یادم هست که بزغاله هایی که در دامنه کوه میچریدند گوشت شان همانجوری خام خام خوشمزه بود. یا مثلا دل و جگرشان حسابی مزه میداد. اما در سوئد با توجه به علوفه دام که به آنها میدهند و انواع پودرها را نیز به آن اضافه میکنند، جگر و قلوه بوی بدی میدهد. تازه سوئد یکی از بهترین گوشتهای جهان را داراست اما از این بابت به پای شاید تهران برسد اما به پای مملکت قل پایین خیر. در این جزیره نیز گوشتهای خوش خوراک و خوش بویی وجود داشت.

 این هم  اوناسیس کله پز. اسمش را نمیدانستیم برای همین او را اوناسیس نام گذاشتیم. از یونان قدیم اسامی زیادی میدانم اما از یونان جدید بجز دمیس رسوس خواننده و اوناسیس میلیاردر مشهوری که با ژاکلین کندی ازدواج کرد دیگر کسی را نمیشناختم برای همین نیز این رفیق مان شد اوناسیس.
البته اوناسیس کله پز درست نیست و درستش اوناسیس بریونی است چرا که چند کله گوسفند را به سیخ کشیده و روغن میزد و روی آتش ذغال با یک دستگاه میگرداند و بریان میکرد.
صبح حدود ساعت نه بود که از کنار آن رد شدم و چشمم افتاد به منظره کله ها که ردیف شده بودند. خوب نگرفتم قضیه چیست. دنده عقب گرفتم و برگشتم دیدم بع... له. خودشه. کله بریونی بود. آمدیم پایین پرسیدیم کی حاضر میشه گفت سه ساعت دیگه. گفتیم آتشت برقرار بر میگردیم. رفتیم گشتها را در کوهستان زدیم و دو سه ساعت بعد برگشتیم و کله ها آماده بود. اینجا پوست کله را میکنند لذا چیز زیادی دندان آدم را نمیگیرد بجز مقداری گوشت کله و چشم و زبان و مغز. اما واقعا خوشمزه بود. هیچ بوی ناجوری نمیداد چرا که انواع ادویه از قبیل سیر و آویشن و چیزهایی دیگر را مفصل به کله زده بود و من که خیلی خوشم آمد.

جای همه بروبچ را خالی کردم. بخصوص با یک «نوشابه تگری» از همونا که تو دانی...
  و فرصتی هم برای بوییدن درمنه برای چندمین بار.
بوی درمنه هنوز با من هست. نمیدونم چرا یاد عمه نقلی ام .. عمه فاطمه افتادم. یک عکس خوشگل ازش اینجا بگذارم. عمه فاطمه پس از درگذشت شوهرش هم و غم خود را برای بزرگ کردن بچه هایش کرد. نمونه یک زن زحمت کش و کوشا. چیزی که زنهای تنها و بچه دار امروز باید فرا بگیرند. این که قدیمها، یک زن تنها، با کارهای ساده لقمه نانی فراهم می آورد و بچه هایش را از آب و گل در می آورد. بچه ها هم نه توقع موبایل داشتند و نه کامپیوتر و لباسهای آخرین مد.
حالا که یاد عمه فاطمه ام کردم یک عکسی هم از او بگذارم بلکه حالا که سالهاست بچه هاش سر و سامون گرفتن به یکی از خواستگاراش بله را بگه. جوونای خوش تیپ قلعه شما هم به سن و سال عمه جانم نگاه نکنید. تخم ترکه ممد کرد همه قالی کرمان هستند.به قول  همولایتی ها دایی به طبع ات نوگا نکن.

وای که دل میبره عمه جانم با این لبخند. دوران کودکی سه چیز را در دنیا خیلی دوست داشتم؛ خدا، عمه فاطمه، و آش رشته. هرکس عمه فاطمه را دید از قول من یه بوسوش بخوره.

***
*دوستی یاد آوری کرده بودند پنج شنبه همین هفته 23 اردیبهشت ماه مراسم اولین سالگرد وفات اقای حبیب بخشی فرزند رمضان حاج حسین علی در قلعه حاجی برگزار میشود. دوستان اگر دو عکس از دوران کودکی و نیز بزرگسالی و نیز شرح حال مختصری ما نیز یادش را با شمعی زنده نگه خواهیم داشت. 
*راستی از تولدها چه خبر؟ کسی بچه دار شده؟ عکس بچه های خردسال تان را بفرستید.
*دوستی عکس سانسور نشده خواسته بودند که میدانیم که نمیشود و از این عکسها در اینترنت فراوان است مضافا به اینکه تلاشم بر این است که آنچه در اینجا می آید یک ارتباطی با موضوع وبلاگ داشته باشد. اما اگر از تخم ترکه  همولایتی ها از دهملا گرفته تا کلاته ملا و علی آباد کسی خارج کشور زندگی میکنه یک عکس از محل زندگی اش بفرسته ما اینجا بزنیم بقیه هم از حال او باخبر شوند. 
بهرحال برای آنکه پاسخی هم به خواست آن دوست عزیز داده باشیم یکی دوتا از عکسهای بچه ها را در زیر می آورم و نیز از بزرگترها خواهش کردم که رعایت شئونات را به کمک فوتوشاپ بکنند که روی ما را زمین نیانداختند. خیلی این سوئدی ها نازنین هستند. تقریبا تمامی مهمانان این هتل از سوئد آمده بودند.لباسها را با خوشرویی پذیرفتند و ما هم تن شان کردیم. میبخشید که خیاطی مان با فوتوشاپ زیاد جالب نیست.

فعلا اینها را داشته باشید تا فرصتی دیگر... بدرود

۹ نظر:

  1. ایول خوب لباسایی براشون دوخته بودی خوشم اومد .
    پنج شنبه انشالله میرم ده سعی میکنم عکسای جدید و موضوعی براتون بگیرم و بفرستم .الان فصل خوبیه برای ده رفتن.

    پاسخحذف
  2. محسن - دم شما هم گرم. بالاخره پس از چند هفته یکی پیدا شد که عکسها را ردیف کند. عکس های غیر موضوعی هم بگیرید. جایی که برو بچه ها جمع میشوند. از کودکان پیرمردها، پیرزنها درختها توت و زنگلاچو و هرچه دم دستت رسید. ما هم از میانش انتخاب میکنیم و با بقیه اش هم حال میکنیم.

    پاسخحذف
  3. دیشب پریشب اشکنه داشتیم
    رفتیم بخوریم حالشه نداشتیم
    رفتیم بخوریم قاشق نداشتیم
    یک مرد عرب مهمانمان بود
    رفتیم بخوریم لنگاش هوا بود

    پاسخحذف
  4. drrod agahye kordi
    safar khosh, zemnan daneshgahe opsala departemane zaban va lahje haye semnani ro dare va harsal seminare beynolmelali dar soed va semnan tahte name "semnan sarzamine hezar lahje" bargozar mikone lahjeye shahrood va rostahyae hamjavar lahjeye semnan shahmirzad sangsar.... va hamchenin koli be kodakestan ha rahkar mide ke ba kodakan be lahjeye semanani ya shahroodi sohbat konan.

    پاسخحذف
  5. سلام
    خیلی خوبه که قلعه حاجی هم بچه هاشون اهل حالن

    پاسخحذف
  6. محسن- ریحانه گرامی، سپاس از آگاهی که دادید در این مورد تحقیق خواهم کرد. خیلی جالب است.

    پاسخحذف
  7. سلام
    وب خوبی داری
    حاضری تبادل لینک کنی ؟

    پاسخحذف
  8. محسن- حسن آقای عزیز لینک وبلاگ حداده را گذاشتم. امید که بتوانیم در وبلاگ شما از سوابق تاریخی و فرهنگی حداده باخبر شویم.

    پاسخحذف
  9. in ax ha ke az yunan gozashtin adamo mibare be donyae osture be vizhe in ke mahe ordibehesht ham hast ke mahe tavalodde apolon hami va khodaye chopani va shabani ast va jaleb tar in ke mahale tavalodesh ham jazireye kert boode

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید