۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

ویلای مقام مدیریت آرام اولنگ












 پس از درج مطلب قبلی، این مژگان که من نمیدونم چه بدی بهش کردم برای آنکه دل مرا بیشتر بسوزونه عکسهای این سری را برایم فرستاد.

بفرما.. نگفتم این آقای چوپان میلیونره و میلیاردره؟ حالا دیگه داره ویلا هم برای خودش میسازه و اونهم با آجر سفید هنری معماری برای روکار ساختمون. در عکس بالا یه کامیون بار این آجر را خالی کرده کنار آرام اش.
ای بخشکی شانس.. خراب شی بخت.. چوپون هم نشدیم. دخترش هم وایساده با چشمای خندونش زل  زده داره تخمه میشکنه که دل من بیشتر بسوزه.. ای خدا..
باشه .. باشه.. ماهم خدایی داریم.
میلیونر ما دلش میخواد جای قبلی ویلاشو بسازه. ببینید چقدر آجر سفید ریخته اونجا. چند تن باشه خدا میدونه. لابد میخواد ده طبقه بسازه. خوب بگو برو بالای کوه خونه بساز ده طبقه ات دیگه چیه؟

پاک حال ما را گرفت. اصلا آقا او تقاضای کار و غیره را اگر داده اید بروید پس بگیرید من نمیخوام اینجا کار کنم.

  مژگان نوشته است که چوپان علیرغم میلیاردر بودن اش هنوز هم پسرش را بکار گل میگمارد. در اینجا پسرش را فرستاده که برای سقف ویلایش دکوری از چوب جنگلی بسازد. (خودمونیم سلیقه اش هم بد نیستها).

و چه لذتی دارد که پس از فراهم آوردن این چوبها جوانک لبش را به لب جوی بگذارد (اگر نامزدش حسادت نکند) و جرعه ای از آب خوشگوارش را بنوشد.. به به.

صحبت آب شد، اینجا در سوئد آب حالتی دارد که از نظر من حالت بسیار خالصی دارد. یعنی آب آن فاقد کلسیم و گچ است زیرا کوههای آهکی مثل ایران تا آلمان ندارد. (این تنها یک حدس است).  صابون و شامپو در این آب بسیار زیاد کف میکند. اول باری که من این موضوع را تجربه کردم در شهری نزدیک استکهلم بود و دیدم که سه برابر معمول برای تمیز کردن تن و سرم از صابون  و شامپو میکنم. اینجا در گوتمبرگ البته به آن شدت آب خالص نیست. این خلوص آب نیز از بسیاری باران است. و .. چیز خوبی نیست. علاوه بر آنکه کلسیم لازم از طریق آب به بدن نمیرسد، این خلوص آب باعث میشود که مواد شیمیایی و بازی مانند شامپوها و صابونها و مایع ها در این آب بسیار بیشتر از آلمان یا ایران بر پوست بدن و سر و نیز پیاز مو اثر کنند و باعث کم پشتی و نازکی موها شوند. من هر پنج روز یا هفته ای یک بار سرم را با شامپو میشویم. بدنم را نیز به همین ترتیب. اما هر روز با آب خالی دوش میگیرم و چربی پوستم را برای پوستم حفظ میکنم که طبیعی ترین کرم است. فکر میکنم در ایران نیز بهتر آن است که انسان بگذارد چربی طبیعی پوست کار خودش را بکند و با شامپو و صابونهای مایع  و غیره آنرا از بین نبرد.
در اینجا بسیاری از مردم چه سوئدی ها و چه ایرانی ها خیال میکنند که با مصرف فلان شامپو موهایشان رشد میکند و غیره در حالی که این امر غلط است و گمراه کننده. مشکلات پوستی بسیاری از مردمان ناشی از مصرف همین مواد است. ساختمان بدنی ما با انسان غارنشین تفاوتی ندارد و آن انسان که نسل ما را بوجود آورده هرگز صابون مصرف نمیکرده. حالا ما چون کمی «آقا تر و خانم تر» هستیم خوب میتوانیم به اندازه لازم از این مواد شیمیایی استفاده کنیم. خلاصه اینکه نباید هرچه که تبلیغات میگوید را آدم بپذیرد.
برگردیم به اولنگ

   
خواهرهای آقای چوپان مشغول شستن ظرفها. خوب.. از این پس توی ویلاشون ماشین ظرفشویی هم دارن و لابد برقش هم از باطری های خورشیدی تامین میشه..

 این باطری های خورشیدی اخیرا بسیار گل کرده. بخصوص در ایران استفاده زیادی از این باطری ها میشه کرد. حتا در سوئد هم که آفتاب آنقدرها روی خوش نشون نمیده میگن داشتن این گونه باطری ها صرف داره. البته من که فکر نمیکنم. در ایران هم قیمت برق بسیار بسیار ارزانتر از اروپا هست. در اینجا هر خانه ی معمولی هر ماه چیزی نزدیک به 100 دلار پول برق میدهد. و اگر مصرف برق هر خانه ای بالاتر برود، قیمت برق بعد از 100 دلار را برای اینها گران تر حساب میکنند. همه اینها برای آنکه در مصرف انرژی صرفه جویی شود. تا چند سال دیگر در فروشگاههای سوئد فروش لامپهای معمولی به پایان میرسد و مردم باید از لامپهای کوچکی استفاده کنند که از سیستمی شبیه لامپ مهتابی استفاده میکنند.

این لامپ 40 وات است اما به اندازه لامپ 100 وات تنگستن نور میدهد.

این هم نمایی دیگر از آجرها..

البته همین الان مژگان زنگ زد یه حرفی زد که باورش برای من مشکله و شاید گفته که من از غصه دق نکنم. میگه اینها آجر نیست و کشک است. کشک اولنگ. و قوم و خویشهای ما مشغول خرید کشک از آرام اولنگ هستند.
خوب. بد نشد داشتم از حسودی دق میکردم؛ هوای خوب، محیط آرام، و وضع توپ.. دیگه چی میخوای؟

در زیر هم عکسهایی می بینید از آرام و توضیحات بیشتر را مژگان در پای عکسها داده است که چگونه از دوغ کشک میگیرند. یادش بخیر آن زمانها چقدر کشکهای مجن معروف بود. کشک چرب به این رنگ زرد کمرنگ در می آید. به به.. نوش جان تان.


این خانم بیشتر به وکیل و کارمند دولت میخورند تا اینکه همسر چوپان باشند.


اینجا هم دختر چوپان میلیونر در حال بهم زدن دوغ ملاحظه میشود. امروز با همین یک بشکه دوغ میشه دوتا زانتیا در تهران خرید. (سوشی)


۶ نظر:

  1. در یک بحث با دوستی یک موضوعی به فکرم رسید گفتم با شما نیز درمیان بگذارم. گاها برای مقادیر کم مثل یک لیوان چای از مایکروویو برای جوش آوردن چای استفاده میشود. سعی کنید وقت لازم برای جوش آوردن یک فنجان آب برای چای را بدست بیاورید و آب یا مایع مورد نیاز را در ظرفی بزرگتر قرار دهید که لب آن خالی باشد. تلاش کنید وقتی که حدس میزنید آب باید جوش بیاید میکروویو را تکان بدهید. با تکان خوردن آب داخل لیوان ، آن حالت جمع شدن انرژی یا گرما در آب از میان میرود و اگر انرژی بیش از حد باشد، در حالتی که درب میکروویو بسته است حباب بزرگی خواهد ترکید اما آسیبی به شما نخواهد رسید و اگر قبل از دمای جوش میکروویو را تکان داده باشید (با مشت آرام ضربه بزنید به کناره آن یا به نوعی دیگر که صلاح میدانید که آب داخل ظرف تکان بخورد مثل موج و ساکن نباشد) آب یا مایع به وقت خوش جوش خواهد آمد و مشکلی نیست.
    دیگر اینکه حتا اگر تکه ای پیتزا یا غذا یا نان را نیز داخل میکروویو گرم کنید همین حالت را خواهد داشت و حتا بدتر. معمولا در میکروویو گردان وسط بشقاب غذا میتواند سرد باشد اما محیط آن داغ. برخی موارد انرژی انباشته در محیط غذا یا پیتزا پس از به دهان گذشتن و تکان خوردن ناگهان آزاد شده و دهان تان را میسوزاند. لذا آنها را نیز قبل از بدهان گذاشتن اگر مثل پلو و یا سوپ و خورشت باشد بهم بزنید و اگر مثل پیتزاست کمی بهم بمالید تا انرژی اش را آزاد کند و نسوزید.

    پاسخحذف
  2. به به از این آجرهای سفید تازه یعنی آهان منظورم همان کشک تازه بود. واینجاست که باید گفت :ای کاش من هم یک چوپان بودم از نوع راستگوش البته.
    مرسی از دختر خاله گرامی.

    پاسخحذف
  3. قضیه این مشت و لگد بر سر این میکروویو بی زبان چیه دایی جان. حالا اومدیم و شدت تکان کمی بیشتر از یه ذره بود و آب جاری شد داخل محفظه میکرو و باانرژی های انبوه و انباشته شده مخلوط شد و حاصل چیزی جز پشیمانی و اتلاف وقت بیشتر در بر نداشت . ما همه جوره در حال اتلاف وقت هستیم حالا این یک دقیقه هم روش .

    پاسخحذف
  4. محسن- عزیزم یک تکان مختصر بهتر از این است که آب لیوان که بالای 100 درجه گرم شده قلپی بپره تو چشم یا روی پوست. یک ضربه آرام که سطح آب تکان بخوره و نوشتم که لیوان را پر نکنید بلکه مقداری از لیوان خالی باشد.

    پاسخحذف
  5. باتشکر از نوشته های شما برای من خاطرات زیادی را زنده کرد من هم بزرگ شده دهملا هستم ولی الان ازش دور هستم وخیلی این منطقه را دوست دارم

    پاسخحذف
  6. سمندر:
    من هم دلم تنگ است برای دور هم بودن وچند روزی بی خیال دنیا اطراق کردن در دامنه های اولنگ جنگل زیبای ابر.صبحانه املت روی اجاق وچای روی آتش.گشتن وتفریح کردن ونهار ته چین هیزمی خوردن و....شب جلوی چادر آتش بپا کردن وگپ زدن واز هر دری صحبت کردن وشب زیر آسمان پرستاره خوابیدن(یاد شبهای لار بخیر که این راهم از دست ما در آوردند) آخ چه کیفی داره .
    دلم روشن است که بزودی همه با هم در دامن کوهستان اولنگ خواهیم بود.

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید