۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

دوچرخه سواری و ورزش


چندی پیش برایتان از جامعه سوئد گفتم و عکسی از موتور سوارها را نیز درج کردم. گفتم نکند تصور کنید که شب و روز این موتور سوارها جولان میدهند. چنین نیست. اینها سالی یک بار این گرد هم آیی را دارند. در کار پخش موادر مخدر و نیز «شر خری» و از این گونه کارها هستند. در کازینوها و محلهای بیلیارد و این گونه جاها ولو هستند و از صاحبان این مکانها باج می گیرند و در عین حال از آنها در مقابل مشتریان پر دردسر حمایت میکنند. 
در زندگی معمولی شان اینها هم مثل بقیه مردم زندگی میکنند و به فکر زن و بچه شان هستند. بندرت بیکار هستند و هرکدام نیز کارهای خود را دارند و در جایی مشغول هستند اما در کنارش به گروه شان نیز علاقه دارند و کارهای خلاف نیز میکنند. اینطور نیست که این لباسها هر روز به تن شان باشد بلکه روزهایی که گردهم آیی دارند یا مثل عکس بالا در یک کلوب با هم هستند این لباسها را می پوشند. و می بینید که کودکی نیز در بغل یکی از آنها هست. علیرغم ظاهر خشن شان در ظاهر و برخورد بسیار مودب و مهربان هستند و اینطور نیست که در کوچه و خیابان به همه چپ چپ نگاه کنند. مردم هم به آنها مثل بقیه مردم نگاه میکنند و بی احترامی یا بد نگاه کردن در میان نیست.
دلیل این که ایناها در سوئد بظاهر آزاد هستند آن است که اگرچه همه میدانند که اینها مشغول به چه کاری هستند اما تا زمانی که کسی نیاید و در دادگاه شهادت ندهد مطابق قانون نمیتوانند آنها را دستگیر کنند. یعنی باید کسی باشد که از آنها شکایت کند و تازه اگر شکایت هم بکند باید اثبات کند. یعنی باید طرف مقابل اقرار کند و یا شاهد دیگری بگوید که بله من دیده ام که اینها چنین کرده اند. شاهد ها و نیز آنها که با اینها مشکل دارند اصلا میترسند که به پلیس مراجعه کنند. در نتیجه دست قانون به اینها نمیرسد. با این وجود معنایش این نیست که اینها در خیابان و مغازه جلوی مردم عادی را میگیرند. ما که سالهاست در سوئد زندگی میکنیم اصلا حضور اینها را حس نکرده ایم و فقط گاهی در روزنامه ها خوانده ایم که بین اینها درگیری شده یا یکی از آنها را دستگیر کرده اند. بیشتر درگیری ها بین خود اینها انجام میشود. چند شب پیش هم یک پسر 25 ساله ایرانی که با این گانگسترها رفت و آمد داشت به دست گروه رقیب در یک دیسکوتک کشته شد. میگویند که قتل را به یک قاتل اهل روسیه سفارش داده اند و او در مقابل چشم مشتریان به محض ورود این جوانک او را به قتل میرساند و فلنگ را می بندد. یک راننده تاکسی که او را میشناخته و با توجه به سوء قصدی که دو هفته قبل نیز به جان این پسر شده بود اوضاع را خطرناک میدیده به او گفته است که بهتر است به این دیسکو نرود. جوانک میگوید که اگر نروم خیال میکنند که من ترسیده ام!! 
خیلی مهم است که پدر و مادر وقتی شجاعت یاد بچه میدهند معنای خریت را هم یادش بدهند. بین شجاعت و خریت فاصله ای بین عاقل و نادان است. هر عمل متهورانه ای را نمیتوان شجاعت نامید. 

 صبح روز- پلیس همان شبانه محل قتل را بازدید کرد و از شاهد ها بازجویی بعمل آورد. اما تحقیقات به دستگیری قاتل منجر نشده است.
متاسفانه چند تنی از ایرانیان در این گروههای بزهکار فعالیت دارند و تابحال چند تایی نیز کشته شده اند. شنیده ام که پدر و مادر این پسر از کشته شدن پسرشان چندان شوکه نشده اند. اولا میدانستند که مشغول به چه کاری است و ثانیا آنقدر این پسرک از چهارده سالگی دست به این کارها زده و پدر و مادر را اذیت کرده است که جان آنها به لب شان رسیده بوده. اما خوشبختانه بقیه بچه های ایرانی زندگی سالمی دارند. و این در شرایطی که قتل در میان این گروهها هر هفت هشت سال یک بار ممکن است انجام شود و اینکه این پسرک برای مردن عجله داشت را باید به حساب همان «شجاعت احمقانه» اش گذاشت.

آنچه که مرا نگران میکند این گروهها نیستند بلکه نسل تازه خارجی های مقیم سوئد هستند که بسیار شرور هستند و دست به کارهای خلاف از قبیل آسیب رسانی به در و دیوار و ماشین مردم گرفته تا چاقو کشی و قتل میزنند. بخصوص جوانان 16 تا 20 سال در بیشتر قتلهای سالهای اخیر دست داشته اند.
 آسیب رسانی به در و دیوار و اتوبوسها و ترامواهاست که توسط جوانان خارجی انجام میشود. اسپری رنگ دست شان میگیرند و همه جا را رنگی میکنند. البته یکی دوسالی میشود که در این مکانها دوربین کار گذاشته اند و این اعمال زشت کمتر انجام میگیرد. 
زمستان و برف و ایستگاه اتوبوس. شیشه این ایستگاه را جوانان خرد کرده اند برای شوخی و مزه! به همین راحتی.  میخواهند خشن بودن و شجاعت خود را به رخ دیگر دوستان شان بکشند. گاهی بچه های سوئدی نیز از این کارها میکنند اما بیشتر بچه های خارجی از قوانین سهل سوئد سوء استفاده میکنند. در محل زندگی ما چنین ایستگاهی وجود دارد و در سال یکی دو بار شیشه اش را میشکنند. یک تابلو الکترونیک نصب کرده بودند که اطلاعات در مورد اتوبوسهایی که در راه هستند و یا اگر خراب شده اند میداد که مردم بدانند. به تابلو آسیب رساندند و دیگر در این محل تابلو نصب نشد.
و اما از دیگر کارهایی که زندگی روزانه مرا در این روزها تشکیل میدهد رفتن با دوچرخ بر سر کار است. کاری که دارم در راستای درسی است که دارم میخوانم. به مدت هفت هفته باید به در یک شرکت مهندسی و طراحی صنعتی مشغول باشم. الان هم که دارم این مطلب را مینویسم در حال صرف چای صبحانه است و چون صبح ها ساعت پنج بیدار میشوم وقت زیادی دارم که به کارهایم برسم. تا محل کارم با دوچرخه بیست دقیقه راه است. در آنجا یک کمد گرفته ام که وسایلم و لباس آنجا میگذارم. یک دوش و نیز رخت کن زنانه و مردانه در اختیار کارکنانی است که با دوچرخه سرکار میروند و شما میتوانید خیل افرادی را ببینید که سوار بر دوچرخه دارند سر کار میروند. در شرکت ما از هر ده نفر دو نفر با دوچرخه به سر کار می آیند. من فقط یکی دو نفر را دیده ام که دوش میگیرند که از فاصله های دورتر به محل کار میرسند و حسابی رکاب میزنند و خسته و عرق ریزان میرسند که لازم است دوش بگیرند. من یک نم عرق هم زورکی به تنم مینشیند با این وجود با دستمال خیس دور گردنم را تمیز میکنم و صورتم را میشویم و زیرپوش را عوض میکنم. 




کارمندان، محصلین و کارگرها صبح ها سوار بر دوچرخه به سوی محل کار. روی زمین خط کشی محل عبور دوچرخه دوطرفه با تصویر مخصوص را می بینید. بیشتر خیابانها دارای محل عبور مخصوص دوچرخه در کنار مسیر پیاده رو هستند. 
عصر دوباره لباس محل کار را با لباسی که به سر کار آمده ام عوض میکنم و زیرپوش صبح را دوباره به تن میکنم. اما این بار منهم راه مشکل تری را برای رسیدن به خانه انتخاب میکنم و وقتی میرسم خانه خیس عرق هستم و یک دوش حسابی میگیرم. متاسفانه این برنامه فقط برای همین هفت هفته است. بعدش دوباره فعالیت ورزشی من به همان هفته ای دوبار فوتبال و نیز گاهی پیاده روی محدود میشود. فقط میدانم که اگر دنبال ورزش را نگیرم بدنم بسرعت افت میکند و کمر درد اولین دردی است که به سراغم می آید. و بعد هم کم اشتهایی و از کار افتادن زانوها و غیره. یک بار این بلاها در حدود 48 سالگی بر سرم آمد و دیدم که دارم یواش یواش راه قبرستان را آسفالت میکنم. لذا دوباره پس از سالها فوتبال را از سر گرفتم. خلاصه اینکه بدانید که کار بدنی کردن بسیار برای سلامتی مفید است. این که در باغ بیل بزنید، کارهای بنایی و غیره همه برای سلامتی مفید است. هوای پاک ده را نفس کشیدن یک نعمت است. هوای شهر ما نیز پاک و بدون دود است. البته سوئدی ها با همین هم مشکل دارند و میگویند هوا به اندازه کافی پاک نیست. آخه آنها تهران را ندیده اند. شهر گوتمبرگ به اندازه تهران سالهای 1340 که هوایش پاک بود نیز دود ندارد و آلوده نیست.

۴ نظر:

  1. فرهنگ چیز باارزشی است فرهنگ استفاده از هر چیزی کمک میکند تا بتوان از آن چیز بدرستی بهره برد مثل فرهنگ استفاده از تلفن همراه تراموا دوچرخه و کلیه امکانات رفاهی و برای آسودگی بیشتر انسان های جامعه.

    در ایران نیز تقریبا 3 سال پیش طرح استفاده از دوچرخه هایی که دولت در اختیار مردم گذاشته بود در برخی میدان ها و خیابان های شهر تهران اجرا شد مثل برخی کشورهای اروپایی که برای این کار ثبت نام انچام میشد و به فاصله یک یا چند ایستگاه این وسیله در اختیار مردم گذاشته میشد . ولی به علت شلوغی معابر و جمعیت طولانی این طرح نیمه کاره اها شد و مردم تمایل چندانی نداشته اند.

    پاسخحذف
  2. در ایران گز نکرده پاره کردن عادت است. بسیار شده است که منار را دزدیده اند اما چاه اش را نکنده اند. زمان شاه هم با یک فکس جنس سفارش میدادند اما بنادر خلیج فارس گنجایش تخلیه بار کشتی ها را نداشت. و وقتی هم بار خالی میشد چون پوسیده بود با بولدوزر به دریا میریختند تا جا برای بارهای دیگر باز شود. دوچرخه نهادن در معابر البته کار خوبی است بشرطی که مثل همین تصاویر محل عبور عابر و دوچرخه سوار معلوم باشد. در ایران نیاز به یک خیابان فقط برای دوچرخه و عابر است.

    پاسخحذف
  3. مطالب قلعه فراموش نشود از عکسایی که براتون میفرستن
    بیشتر استفاده کنین. ممنون

    پاسخحذف
  4. من مدت دو سال است که تاچند کیلومتری اطراف خانه در تهران را با دوچرخه طی میکنم وخرید های منزل را نیز انجام میدهم اوایل وقتی مرا با این سن وسال(60)سوار دوچرخه میدیدندتعجب میکردند ولی من به تعجب انهامحل نمیگذاشتم تا اینکه درمیدان میوه وتره بار چند نفری بابت دوچرخه سواری سوال نمودند که من انها را تشویق به این کار کردم واکنون انها هم به این ورزش مشغولند و هم خرید خانه اشان را انجام میدهند. ما نمی توانیم به امید دولت بمانیم واگر تعداد دوچرخه سواران زیاد شود دولت نیز ناچار به همکاری با انان خواهدشدواین فرهنگ قدیمی دوچرخه سواری در ایران جانی دوباره خواهد گرفت.

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید