۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

شب چله و سوپ جو





دور کرسی و شب چره شب چله






فعلا امشب را به مناسبت شب چله گزارشهای محرم را تعطیل میکنیم و به شب چله میپردازیم. شب چله اینجا هم مثل ایران هست. البته ما همیشه حال برگزاری شب چله نداریم مگر آنکه بیافته به یک روز تعطیل و با یک مهمانی قاطی اش کنیم. راستش زیاد هم حال خوردن میوه نیست. اگر به من باشد که میوه ها توی یخچال گاهی خراب میشن میریزیم دور. حالا کار خوبی که خانم میکنند این است که به طبع من نگاه نمی کنند (دایی به تووم نگا نمیکنه یه). نه تشر لازم داره و نه اخم. سیب و پرتقال، موز یا میوه دیگری که در خانه باشد را نیز قطعه قطعه کرده در یک بشقاب میگذارند روی میز.. حالا مرد  میخواد که به طبع دله اش نگاه کنه. همون که میگفت میل ندارم و نمیخورم و از این حرفها دو لپی میوه میخوره. خدا حفظش کنه.


و اما عکس بالا را از اینترنت آوردم. حرفهای زیادی در موردش میشه گفت. صدر مجل پدربزرگ نشسته که معلومه پر و پوخش ریخته و کسی تحویلش نمیگیره. سرش تو کتاب دعا و داره توشه آخرت آماده میکنه و گوش کسی هم به او نیست. پسر بزرگه که پهلوون خونه هم هست قلیون رو بدست گرفته و دود تهدید و چشم غره را طرف دامادشون رها میکنه داماده هم که میدونه زورش به طرف نمیچربه خودشو زده به اون راه و یکطرف دیگه را نگاه میکنه. خوب غیرته دیگه.. قدیمها این حرفها حالی ملت نبود  و پیر و جوون برای ناموس پرستها تفاوتی نمیکرد. اگر به خواهر ترشیده پیرش هم نظری میانداختی با قمه شکمت را سفره میکرد. حالا این داماده که باشه.. بهرحال با خواهرش.. استغفرالله.. اگه شیرعلی قصاب بود میگفت؛ به جون آقا محسن از این حرفا نزنین که من سخت آتیشی میشم. و سینی استکانهای چای جوش را بر میگرداند روی سر دوستعلی خان.
از آنطرف هم فانوس دست مردی که به داخل آمده را توجه کنید که داخل اش شمع هست. سماور ذغالی با قوری تصویری از ناصرالدینشاه. آقا ما یه قوری اینجوری میخوایم از ایران هرکس اومد دیدن ما یه قوری اینجوری با عکس ناصرالدینشاه بیاره زمینه سفید یا آبی. هرچند یکی داریم که منیژه خانوم زحمتش را کشیده اما اینقدر این قوری ها قشنگ هستند که خوبه یکی دیگه آدم داشته باشه. آقاجان.. نفرستید... حیاتی نیست. هرکس آمد بیاره عجرش با بالاسری. نیاورد هم باز مشکلی نیز قدمش به روی چشم همان شب از خانه بیرونش خواهیم کرد.


به به از این مغازه و این فروشنده. آخه میشه آدم از جلوی این منظره رد شود و چند بسته از این فراورده ها را نخرد؟




و اما میوه هایی که روی سفره هست فکر میکنم با میوه های دوران کودکی ما چندان فرقی نداره. در ایران هم که آن زمانها مثل امروز راههای ارتباطی برقرار نبود مردم در تهران هندوانه پژمرده و انگور آویزونی میخوردند که خداییش چنگی به دل نمیزد. اما انگور آویزونی ده بدکی نبود. و نیز خشکبارهای گوناگون تا دهه پنجاه رسید و پول نفت سرازیر شد و سفره های شب چله مردم به تر و تازه و پر و پیمان شد. حقوق کارگر ماهی 1000 تومن و پرتقال کیلویی 22 ریال شد کیلویی 27 ریال سروصدای مردم و روزنامه ها در آمد. نان سنگک هم شد پنج ریال و چهار ریال. بزرگ و کوچک. گوشت هم کیلویی 70 ریال. یک کارگر با یک ماه حقوق میتوانست صد کیلو گوشت بخره. یادمه در همین زمانها بود که یک تابستان که به ده رفته بودم محمود عمو اسماعیل میخواست با قصابی یخورده کاسبی کنه. رفتیم از طرفهای سعدآباد و دزدغلامان که پای کوههای نزدیک ممدوئه هستند یک هفتاد هشتاد تایی بزغاله خرید هرکدام پس از کشتار حدود شاید 5 یا شش کیلو گوشت با استخوان داشتند. بزغاله زنده را کیلویی 22 ریال خرید.
خوشبختانه آن دوران  سیاه امروز گذشته است و امروز با حذف یارانه ها آخرین نشانه های آن دوران نکبت بار گذشته است و همانگونه که اعلام شده است مردم نیز با مسرت و خوشحالی و لذت از نعمت حذف یارانه ها و خرید ما یحتاج با قیمتهای امروزی بسیار شکر گزار و سپاسگذار هستند.


آنچه که نه تنها از شب  یلدا بلکه از سایر شبهای زمستان بیاد دارم زنده یاد آقاجون بود که بالای کرسی مینشست و شاهنامه را مانند مرشد ها میخواند و برای ما معنا میکرد و ما با لذت گوش میکردیم. شبهای بسیاری نیز فامیل می آمدند و آنها نیز لذت میبردند.  تا آنکه  تلویزیون آمد. ای بر پدر هرچی مدرنیته بی حساب و کتابه.
خوب فعلا همین را داشته باشید تا بعد. برویم که شام سوپ جو خوشمزه ای داریم جای تان خالی





۱ نظر:

  1. آقا عکس های محرم فقط سه تاش معلومه آدرس بقیش فیلتر شده

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید