۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

سرزمین وایکینگها


برج و باروی قدیمی گوتمبرگ- امروز هوای گوتمبرگ منهای ده درجه در روز بود و شب تا الان که ساعت شش شب است شده منهای 12 درجه. البته این به معنای بارش برف زیاد نیست. برف چیزی در حدود ده سانتی متر چند روز پیش آمد و دیگر نیامد.
*** 
  خوب، چند روزی هم از درگذشت دایی داود گذشت. عمر دایی قربون برقرار و پر دوام باد. تا وقتی که هنوز از نسل قبلی ها کسی زنده هست نسل بعدی هایش خیالشان تقریبا راحت است. مثلا تا هنگامی که دایی ها و خاله های مادرم زنده بودند خوب خیال آنها راحت تر بود. البته زنده یاد مادرم که خیلی زود رفت و مثل دایی همه را شوکه کرد. حالا از نسل قبلی ها دایی داود و از خانواده پدری هم دوتا عمه ام زنده هستند که عمرشان پردوام باد. اینه که هنوز تا اینکه ما دوستان را سورپرایز کنیم مقداری وقت هست که دوکلمه وبلاگ بنویسیم. بالاخره این راه دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره. ما خیلی هم که زور بزنیم که سیصد سال دیگه که زنده نیستیم.. هستیم؟  (نوشتم سیصد سال دیگه که یوقت نگران نشم).
خب.. و اما عرض به حضورتون که صحبت برج و باروی گوتمبرگ شد این سوئدی ها و دانمارکی ها که هزاران سال است که با هم زیسته اند، از قوم وایکینگها هستند. یادم هست بچه که بودم داش حسین مجله های اطلاعات پسران و دختران، کیهان بچه ها و یکی دوتای دیگه را میخرید و من عاشق یک سریال کارتونی در کیهان بچه ها بودم بنام وایکینگ. اصلا نمیدانستم که روزی خواهد رسید که بخش بزرگی از زندگی ام در سرزمین وایکینگها خواهد گذشت.




 سوئدی امروز را پخ کنی زهره ترک میشود اما همین مردمان زمانی وایکینگ های پر هیبتی بودند.  مردمانی بودند هم بازرگان و اهل معامله و هم غارتگر. و البته بیشتر غارتگر. با جاهایی که زورشان نمیرسید مبادلات بازرگانی میکردند. یک سری از واینکینگهای بازرگان با زن و بچه و سه عدد قایق بزرگ شان در طول رودخانه های روسیه حتا تا آذربایجان هم رسیده بودند و این قضیه مربوط به چهارصد پانصد سال قبل میشود دقیقا ماجرایش را خاطرم نیست.
و باز در این رابطه این را هم بگویم که بر خلاف تصور عامه کریستوف کلمب اولین کاشف آمریکا نبود. اگر بخواهیم خیلی موشکاف باشیم باید بگوییم که اولین کاشفان قاره آمریکا مغولهایی بودند که پانزده شانزده هزار سال قبل از طریق شمال روسیه و قطب شمال به کانادا و از آنجا به آمریکا و آمریکای جنوبی سرازیر شدند و امروزه نام سرخ پوست را گرفته اند درحالی که اصلا هم رنگ پوست شان سرخ نیست.
اما از اینها که بگذریم حدود هزار تا هشتصد سال قبل چند کشتی وایکینگ به جزیره ایسلند و از آنجا به جزیره پر از برف گرین لند و از آنجا به کانادا میرسند. اما در کانادا دوام نمی آورند و باز میگردند و امروزه بقایای کشتی هایی که در کانادا جا گذشته اند یافته شده است.
کشتی وایکینگها بسیار ساده و برای جنگ آوری طراحی شده بود. در این کشتی ها که هم تندرو بودند و هم عمق کمی داشتند اسب و علیق و آذوقه بهمراه می آوردند و مانند ساعقه به سواحل سرزمینهای شمال آلمان و فرانسه و اسپانیا حمله میکردند و تا طرف بیاید در اوضاع راه های خراب آن زمان و ارتباطات به خودش بیاید و نیرویی برای دفاع از خودش فراهم کنند وایکینگها همه چیز را درو کرده و مقادیری غنیمت و اسیر و برده فراهم میکردند. کشتی ها بخصوص طوری طراحی شده بود که تا خود ساحل می آمد و وایکینگها آماده با سلاح و اسب از داخل کشتی ها بیرون میپریدند و به مردمان سواحل هجوم می آوردند.  بد نیست در این رابطه یک قضیه بامزه ای را برای تان تعریف کنم که شاید تعجب کنید؛
همه شما کمابیش در مورد عید نوئل و بابا نوئل شنیده اید. این اصطلاح فرانسوی است و از دانشجویان ایرانی که صدسال قبل یا قبل تر به فرانسه رفته بودند به ایران آمده است. انگلیسی زبانها ها میگویند کریسمس.  و در این عید کریسمس بابانوئل با لباسی قرمز رنگ از راه میرسد و برای بچه ها هدیه و شادی می آورد. در سوئد شهری هست بنام «تومته بودا». تومته یعنی بابا نئول و بودا یعنی جای زندگی. و امروز بین سوئد و نروژ و حتا آمریکا بر سر اینکه اصلیت بابانوئل کجایی هست دعوا راه افتاده در حالی که همیشه در داستانها میگفتند که بابانوئل سوئدی است و بر اساس روایتی که برای تان تعریف خواهم کرد این آخری به حقیقت باید نزدیک تر باشد؛
در عکس بالا دو نفر بابانوئل را می بینید که از راه رسیده و برای بچه ها هدیه آورده اند.


فکر میکنم با توجه به قضیه کشتی های بالا و غارت و این حرفها تقریبا متوجه شده باشید که چه میخواهم بگویم. بعله.. بابا نوئل کسی نیست بجز وایکنیگی که از یک قتل و غارت حسابی در سرزمینهای دیگران به روستای خودش که معمولا کنار دریا هم بوده برگشته و لباسهای فاخر ابریشمی را که از خانه بزرگان سواحل فرانسه و اسپانیا غارت کرده به تن کرده و در کیسه هایش برای بچه های روستا هدیه های فراوانی بهمراه دارد. و این رسم از سرزمین وایکینگها به سایر نقاط جهان منتقل شده است.


امروزه از آن کلاهخود وایکینگها که به شاخ گاو مزین بود و در دل دشمنان هراس می افکند تنها نوع تزئینی آن برای حمایت از تیم ملی سوئد باقی مانده است. 





۳ نظر:

  1. سمندر:
    یکی از خوشبختی های ما انسانها اینست که از زمان مرگ خود خبر نداریم. تصور کنید در اوج نو جوانی یعنی شانزده هفده سالگی بشما بگویند در سن 90 از دنیا خواهید رفت ِهر چند بواسطه جوانی از ابتدا بی خیال باشید ولی شماره انداز ذهنتان شمارش معکوس را شروع خواهد کردو هر روز که میگذرد متوجه میشوید یک روز از اندازه ای را که میدانید کم شده وبعد یک ماه یک سال و.....این مثل خوره به جانتان خواهد افتاد وزندگی طولانی شمارا بکامتان تلخ میکند.
    صبحی که دایی داوود به دخترش زنگ میزند برایم فلان قرص را از داروخانه برایم بگیر (کپسول زیر زبانی ده دقیقه بعد توسط مژگان برایش حاضر بود)هرگز تصور نمیکرد دقیقا هشت ساعت بعد زیر خاک خوابیده باشد .
    این از این دنیایمان آنطرف رو هم هنوز کسی خبر نیاورده.منظورم از مطالب بالا اینست حال را دریابیم و با مهربانی وگذشت به اطرافیان خود مهر بورزیم که خیلی زود دیر میشه ِ فرصت هارا از دست ندهیم مخصوصا تابستان سال آینده را؟؟؟؟.
    محسن جان سفر نامه ات خیلی جالبه مطالبی را نوشتی که من بعضی از آنها را نمیدانستم مثل محل تولد بابانوئل وهمینطور عکس های موزه فضایی دیدنی هست

    پاسخحذف
  2. سمندر :
    من نیز علاقه زیادی به کارتون وایکینگ ها داشتم وبعد ها فیلم هایی هم با این عنوان بر پرده سینما نمایش داده شد که هنوز هم گاهی اوقات در تلویزیون های ماهواره دیده میشود و جذابیت خود را دارد.

    پاسخحذف
  3. محسن- سمندر عزیز حق با شماست. اینکه رفتن از این دنیا فقط به یک قرص بند باشد را شاید دایی داود هم زیاد جدی نمیگرفت یا میگرفت اما مثل من هوش و هواس درست و حسابی نداشت و خیال میکرد که در خانه به اندازه کافی داره. حیف است که آدم اینقدر ساده برود. اما خوب.. راحت رفتن هم غنیمتی است. چه بسا دایی قربون آرزو میکرد که بجای دایی داود میرفت. گاه در اینجا وضعیت سالمندانی را نشان میدهند که علیرغم سلامت حوصله شان از این جهان و تکرار روزمره آن سر رفته و واقعا انتظار رفتن را میکشند.

    پاسخحذف

اگر برای نوشتن نظر مشکل دارید، زیر این قسمت که نوشته «نظر به عنوان» ، روی زبانه (یعنی آن مثلث کوچک) را کلیک و نام ناشناس را انتخاب کنید و نظرتان را بنویسید و اگر خواستید نام خودتان را نیز بنویسید